• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

توئیتر چیست؟

14 فروردین 1391 توسط خدادادی





نويسنده: محدثه علي جان زاده روشن

شناسنامه:

نام: توئيتر (Twitter)
معنا: جيک جيک کردن، جيرجير کردن، موج زدن
نوع شرکت: به ظاهر خصوصي
محدوده فعاليت: سرتاسر جهان
بنيان گذاران: جک دورسي، اوان ويليامز، بيزاستون، نواهربرت گلاسز
تاريخ بنيان گذاري: مارس 2006
شعبه ي مرکزي: سان فرانسيسکو، کاليفرنيا، ايالات متحده امريکا
مدير عامل: جک دروسي
خدمات: ميکرو بلاگنيگ شبکه اجتماعي
ترجمه: 16 زبانه
درآمد در آمريکا:

1400000 در سال 2010

شمار کارکنان: 600 نفر در سال 2011
شمار کاربران: بيش از 200 ميليون کاربر

توئيتر چيست؟

توئيتر (Twitter) يک سرويس به اصطلاح «ميکرو بلاگنينگ» است که با شعار «چه کار مي کنيد؟ What are you doing » پا به عرصه اينترنت گذاشت و در نوامبر سال 2009 ميلادي شعارش تغيير کرد؛ « چه اتفاقي در حال رخ دادن است؟ What’s Happening»
از شاخصه هاي توئيتر، محدود بدون به تايپ، تنها چند کاراکتر است که حدوداً صد و چهل تايي مي شود.
يکي از هدف هاي اصلي توئيتر اين بود که در حال حاضر داراي جايگزين هايي هم شده است. اين مشخصه هاي چشم گير توئيتر به قدري نو و بديع بود که به سرعت در بين کاربران اينترنت به محبوبيت رسيد و افزون بر فرستادن نوشتار، کم کم امکان قرار دادن فيلم، عکس و فايل صوتي بر روي خروجي اين سايت فراهم شد. در واقع مي شود گفت يک جور دفتر خاطرات روزانه ي آنلاين است. اما اين ها نيمه پر ليوان هستند. توئيتر در سال هاي گذشته، بيش از اين که يک دفتر خاطرات آنلاين باشد، تبديل به پايگاهي براي هماهنگي آشوبگراني شد که به خيال خود سعي داشتند در داخل کشور آشوب به پا کنند.

جايگاه توئيتر در ايران

اين شبکه به ظاهر اجتماعي، در ايران طرفداران زيادي پيدا کرد و اوج فعاليت آن در انتخابات رياست جمهوري دور دهم ايران بود. البته بعد از وقايع فتنه سال 88، اين سايت طعم فيلترينگ را چشيد.
بعدها مشخص شد، سازمان سيا از شبکه هاي اجتماعي اينترنتي توئيتر و فيس بوک براي انتشار داستان هايي درباره ضرب و شتم هاي خونين، درگيري هاي مسلحانه، و کشتارهاي گسترده در ايران که هيچ گاه تأييد نشد، استفاده کرده است. تأثيرگذاري اين فضاسازي مجازي تا حدي بود که مشاور سابق امنيت ملي جرج بوش هم در مقاله اي که در روزنامه «کريستين ساينس مانيتور» منتشر شده است خواستار تعلق جايزه صلح نوبل به بانيان سايت توئيتر به دليل نقش اين رسانه در رخدادهاي پس از انتخابات رياست جمهوري دهم در ايران شد!
«مارک پفيفل» در اين باره گفت: در اوج ناآرامي ها در ايران به طور ميانگين در هر ساعت بيش از 220 هزار مطلب از سوي کاربران ايراني در داخل و خارج اين کشور روي اين شبکه قرار مي گرفت. اوج فعاليت توئيتر مربوط به انتخابات ايران و حوادث پس از آن بود. به گونه اي که توئيتر اعلام کرد؛ انتخابات رياست جمهوري ايران، پر طرفدارترين عنوان سال 2009 در خدمات «ميکرو بلاگينگ» بوده است. در واقع توئيتر با امکان گزارش لحظه به لحظه به شکل پيامک و مولتي مديا، نقش اصلي را در سود دهي هاي خاص جنگ نرم بازي مي کرد. توئيتر که نقش بي سيم و شبکه ارتباطي نيروهاي اپوزيسيون را بازي مي کرد، تحت فشار دستگاه حکومتي امريکا تعميرات ماهيانه خود را انجام نمي داد تا مبادا ارتباط با آشوبگران لحظه اي قطع شود.
کلينتون وزير امور خارجه امريکا در ديدار با ليبرمن، وزير امور خارجه اسرائيل گفته بود: توئيتر ابزاري مهم است که به معترضان ايراني به ويژه جوانان اجازه مي دهد در جريان حوادث اخير انتخابات رياست جمهوري با يکديگر درتماس باشند. اين اظهارات کلينتون پس از آن عنوان شد که روزنامه نيويورک تاميز گزارش داد؛ وزارت خارجه آمريکا با ارسال ايميلي به شبکه اجتماعي توئيتر درخواست کرده که به خاطر کاربران ايراني، تعميرات شبکه خود را به تعويق بيندازد.
کلينتون در صحبت هاي خود گفته بود: «ظاهراً توئيتر بسيار مهم است و در زماني که منابع اطلاعاتي ديگري وجود ندارد، اين شبکه نقش مهمي در حفظ خطوط ارتباطي بر عهده دارد و به افراد امکان را مي دهد اطلاعات را مبادله کنند.»
منبع: نشريه ديدار آشنا، شماره 133

 3 نظر

شیطانی درلباس یک زن

04 فروردین 1391 توسط خدادادی
“هدي بن امير” جلاد بنغازي که بخاطر جناياتش مورد نفرت مردم قرار گرفت، از جمله خادمان ديکتاتور ليبي است که براي اربابش دست به هر جنايتي مي زند.

به گزارش مشرق به نقل از مهر، “هدي بن امير” از جمله شخصيتهاي جنايتکار و منفور رژيم معمر قذافي است. نام او براي چندين دهه لرزه بر اندام مردم بي دفاع ليبي مي انداخت چرا که وي در قساوت و بيرحمي دستکمي از ارباب خود قذافي نداشت.


نام بن امير براي نخستين بار 27 سال پيش در ليبي بر سر زبانها افتاد. سال 1984 مراسم اعدامي در شهر بنغازي (طلايه دار اعتراضات مردمي اخير اين کشور) با حضور ديکتاتور قذافي برگزار شد.


اين مراسم براي اعدام جواني 30 ساله بنام “حامد الشويدي” که متهم به اقدام عليه دولت قذافي شده بود، ترتيب داده شد. زماني که اين جوان به دار آويخته شد پيکر نيمه جانش براي چند دقيقه بر بالاي چوبه دار تکان مي خورد که اين مسئله خشم هواداران ديکتاتور را برانگيخت.
آنها نمي توانستند چنين مقاومتي را در برابر مرگ از سوي يکي از مخالفان سرورشان تحمل کنند، به همين دليل زني از ميانشان به چوبه دار نزديک شده و خود را از پاهاي الشويدي آويزان کرد تا وي جان داد، اين زن هدي بن امير نام داشت.
قذافي از تماشاي اين صحنه و شدت وفاداري بن امير متاثر شده و وي را بعنوان شهردار بنغازي منصوب کرد. از آن زمان تا کنون خون صدها تن از مردم بنغازي بدست اين جلاد ريخته شد. وي بخاطر اين اقدامات مورد نفرت عمومي بود و وحشت از انتقام لحظه اي ترکش نمي کرد براي همين با وجود داشتن محافظ در تمام مدت با خود کلتي را حمل مي کرد که در صورت لزوم از خود دفاع کند.
بن امير بارها به اطرافيانش گفته بود: در بنغازي هيچ مردي وجود ندارد، مرد فقط منم. اين زن خونخوار که در طول عهده داري منصب شهرداري بنغازي صدها جنايت هولناک را مرتکب شد در توجيه علت کارهايش مي گفت: ما نيازي به گفتگو با ديگران نداريم بلکه ما به چوبه هاي دار بيشتر نياز داريم.
پس از قيام مردم بنغازي و فتح اين شهر توسط انقلابيون بن امير گريخته و خود را به ديکتاتور رساند. در آخرين سخنراني که قذافي عليه انقلابيون کرده و آنها را تهديد به قتل عام نمود، جلاد ليبي نيز در کنارش حضور داشت.
هدي بن امير تنها يکي از دهها جلاد ديکتاتور ليبي است که با کمک آنها چهاردهه سلطه خونين خود را بر مردم انقلابي ليبي و نوادگان جنگجوي"عمر مختار” تحميل کرد. با اين حال انقلاب مردم اين کشور بار ديگر ثابت کرد که ظلم و جنايت هيچگاه دوام نخواهد آورد حتي اگر در طولاني ترين ديکتاتوري تاريخ معاصر رخ دهد.

 نظر دهید »

در محضر امیرالمومنین(علیه السلام)

04 فروردین 1391 توسط خدادادی

زندگی دنیوی دلیل زندگی اخروی




عجبت لمن انکر النشاه الاخری وهویری النشاء الاولی. ح/126


ترجمه: امیر المومنین حضرت علی علیه السلام میفرمایند در شگفتم ،از کسی که زندگی دنیا را می بیند ،و باز زندگی دنیای دیگر ]آخرت[ را قبول ندارد.


شرح:کسیکه با درک و دانایی،در زندگی این دنیا نظر کند،سراسر دنیا را، پر از نشانه هایی خواهد دید که از قدرت آفرینش خداوند حکایت میکنند. و کسیکه قدرت آفرینش خداوند را ،با عقل و بینش بررسی کند ، هرگز مسئله آخرت و زندگی پس از مرگ را انکار نخواهد کرد.


اگر ما ، با دقت و شعور و انصا ف ، به دنیای خود نگاه کنیم ، به روشنی می بینیم که انسان و حیوان وگیاه ، وبالاخره تمام موجودات زنده این دنیا ، از (( نیستی)) به وجود آمده اند ، پس خداوندی که قادر بوده است این زندگی واین همه موجودات زنده را ، از (( نیستی )) به (( هستی )) بیاورد ، باز هم قدرت آن را خواهد داشت که پس از مرگ و نابودی این موجودات ، یکبار دیگر آنها را زنده کند.


اگر در زندگی انسان دقت کنیم ، از یک نظر ، خواهیم دید که خداوند ، در همین دنیا هم ، ریشه و اصل زندگی انسانها را در دل خاک قرار داده ، و در وقت لزوم ، افراد بشر را ، از خاک به وجود آورده است.


ابتدا ، ریشه زندگی و اصل وجود ما ، در دل همین خاکهای بیابانی پنهان بوده است . از دل این خاکها ، گندم و برنج وسبزی و میوه و دیگر گیاهان خوردنی روئیده اند.قسمتی از این روئید نیها را ، پدر و مادر ما خورده اند. قسمت دیگری را نیز حیوانات خورده اند ، تا زنده بمانند و بزرگ شوند و به صورت غذای انسان در آ یند. یعنی پدر و مادر ما ، وقتی گوشت حیوانات را نیز خورده اند ، در حقیقت ، از غذایی استفاده کرده اند که اصل آن ، باز هم از خاک بوده است .


به این ترتیب ، پدر ومادر ما ، با خوردن خوراکی هایی ، که در هر حال ، از زمین بدست می آید ، به زندگی خود ادامه داده اند و بزرگ شده اند . بعد ، وجود ما ، همچون یک یاخته ، در پشت وشکم آنه ، پیدا شده است . آنگاه ما شروع به رشد کرده ایم ، صاحب دست و پا و چشم و گوش و مغز و سایر اعضاء بدن شده ایم و سرانجام ، به صورت یک انسان کامل ، از شکم مادر ، به این جهان قدم گذاشته ایم .


تمام این مراحل ، از وقتی که ذرات هستی ما ، در دل خاکها بوده اند ، تا وقتی که این ذرات به وجود پدر و مادر منتقل شده و سپس به صورت انسان در آمده است ، با قدرت آفرینش خداوند طی شده است .


پس میبینیم که خداوند ، قبلا ، یکبار قدرت خود را ، در همین دنیا ، نشان داده و ما را ، از خاک به وجود آورده است . به این ترتیب ، خدایی که چنین قدرتی دارد ، یکبار دیکر هم ، قادر به انجام این کار خواهد بود . یعنی ، وقتی ما بمیریم و به مشتی خاک مبدل شویم ، دوباره ، در قیامت ، خداوند ما را ، از دل خاکها بیرون می آورد ، و به ما (( هستی )) و زندگی میدهد ، تا برای رسیدگی به حساب کارهایمان ، در صف محشر آماده شویم.


پس چه بهتر و شایسته تر است که در کارهای نیک کوشاتر باشیم ، و برای خود در این دنیا یادی نیک و در آن دنیا توشه ذخیره کنیم .


ومن الله التوفیق.


 نظر دهید »

پیام نوروزی مقام معظم رهبری

04 فروردین 1391 توسط خدادادی


شعار امسال: تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی


شعار امسال: تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی

ایران > رهبری - همشهری آنلاین:
حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام نوروزی خودشان که هنگام تحویل سال نو بیان فرمودند، سال 1391 را سال تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی نامیدند

و بر ضرورت مجاهدت اقتصادی و حضور جهادگونه ملت ایران در عرصه های اقتصادی تاکید کردند

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای در پیام خودشان به مناسبت حلول سال 91 خاطر نشان کردند: بخش مهمی از جهاد اقتصادی مسئله‏ ی تولید ملی است که اگر ملت با همت، عزم و آگاهی و با همراهی برنامه ریزی درست مسئولان بتواند شکل تولید داخلی را حل کند بدون تردید بر چالشهایی که دشمن ایجاد می کند غلبه خواهد کرد.

ایشان با دعوت از همه دست اندرکاران اقتصادی و آحاد ملت برای حرکت به سوی رونق تولید داخلی در سال جدید تولیدملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی را به عنوان شعار سال 91 معرفی کردند.

متن پیام به شرح زیر است:

بسم ‏اللَّه ‏الرّحمن ‏الرّحیم‏

یا مقلّب القلوب و الأبصار یا مدبّر اللّیل و النّهار یا محوّل الحول و الأحوال حوّل حالنا الی احسن الحال.

اللّهمّ کن لولیّک الحجّة بن الحسن صلواتک علیه و علی ءابائه فی هذه السّاعة و فی کلّ ساعة ولیّا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتّی تسکنه ارضک طوعا و تمتّعه فیها طویلا.

اللّهمّ اعطه فی نفسه و ذریّته و شیعته و رعیّته و خاصّته و عامّته و عدوّه و جمیع اهل الدّنیا ما تقرّ به عینه و تسرّ به نفسه.

تبریک عرض میکنم عید نوروز و فرا رسیدن سال نو را به همه‏ی هم‏میهنان عزیز در سراسر کشور، و به همه‏ی ایرانیانی که در هر نقطه‏ای از دنیا سکونت دارند، و به همه‏ی ملتهائی که عید نوروز را گرامی میدارند؛ بالخصوص تبریک عرض میکنم به خانواده‏های عزیز شهیدان، به جانبازان، به خانواده‏هاشان، به همه‏ی ایثارگران، به همه‏ی فعالان عرصه‏های مختلف. آرزو میکنم و دعا میکنم که خداوند متعال برای ملت ایران بهروزی، شادی، نشاط و دلِ خوش در این سال جدید مقدر بفرماید و بدخواهان این ملت را در اهدافشان، در تلاشهاشان ان‏شاءاللَّه ناکام کند.

سالی که گذشت - سال 90 - یکی از سالهای پرحادثه در سطح جهان و در منطقه و در کشور ما بود. آنچه که در مجموع انسان مشاهده میکند، این است که این حوادث بر روی هم به سود ملت ایران و در راه کمک به هدفهای آن، تمام شده است. آن کسانی که اهداف بدخواهانه‏ای درباره‏ی ملت ایران و ایران و ایرانی در سر میپرورانند، در کشورهای غربی دچار مشکلات گوناگون هستند. در سطح منطقه، ملتهائی که جمهوری اسلامی از آنها همواره حمایت کرده است، به هدفهای بزرگی دست پیدا کرده‏اند؛ دیکتاتورهائی به زیر کشیده شدند؛ قانونهای اساسیِ مبتنی بر اسلام در کشورهائی تصویب شد؛ دشمن درجه‏ی یک امت اسلامی و ملت ایران - یعنی رژیم صهیونیستی - در محاصره قرار گرفت. در داخل کشور، به معنای حقیقی کلمه، سال 90، سال بروز اقتدار ملت ایران بود. در جنبه‏ی سیاسی، ملت ایران در این سال، چه در راهپیمائی بیست و دوی بهمن، چه در انتخابات دوازدهم اسفند، آنچنان حضوری از خود نشان داد و آنچنان شاخصی را برای اقتدار ملی در تاریخ منطقه ثبت کرد که نظیر آن را در گذشته کمتر داشتیم.

با وجود این‏همه دشمنی، این‏همه تبلیغات، این‏همه تهاجمهای خصمانه و بدخواهانه، ملت ایران در طول این سال، با همه‏ی وجود توانست حضور خود را در صحنه، نشاط خود را، آمادگی خود را در عرصه‏های گوناگون علمی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی نشان بدهد و اثبات کند. بحمداللَّه سالی بود که با همه‏ی سختی‏ها، دارای دستاوردهای بزرگی بود. همچنان که قبلاً عرض شده است، شرائط، شرائط بدر و خیبر بود؛ یعنی شرائط قبول چالشها و دشواری‏ها و غلبه‏ی بر آنها.

همان طوری که اولِ سال گذشته اعلام شد، سال 90، سال جهاد اقتصادی بود. اگرچه هوشمندان و آگاهان میدانستند که این نام و این جهتگیری و شعار برای سال 90 یک امر لازم است، اما بعد تلاشهای دشمنان در این سال هم همین را اثبات کرد و نشان داد. دشمنان ما از اوائل سال، حرکت خصمانه‏ی خودشان را در عرصه‏ی اقتصادی نسبت به ملت ایران آغاز کردند؛ اما ملت ایران، مسئولین، آحاد مردم، دستگاه‏های مختلف، با تدبیرهای هوشمندانه‏ای توانستند با این تحریمها مقابله کنند و مواجهه‏ی آنها تا حدود زیادی توانست اثر این تحریمها را خنثی کند و حربه‏ی دشمن را کُند کند. سال 90، سال فعالیتهای بزرگ علمی بود؛ که من ان‏شاءاللَّه در فرصت سخنرانی، برخی از پیشرفتهای علمی و اقتصادی و تلاشهای گوناگون را برای ملت عزیزمان شرح خواهم داد. سال 90 سالی بود پر چالش، و سالی بود پر نشاط، و سالی بود که ملت ایران به فضل الهی توانست بر چالشهای موجود غلبه کند.

ما امسال سال دیگری را در پیش داریم که به امید خدا و با توکل بر پروردگار، باز ملت ایران با فعالیت خود، با تلاش خود، با هوشمندی خود در این سال خواهد توانست پیشرفتهای زیادی را برای خود به ارمغان بیاورد. به تشخیص من، بر طبق گزارشها و مشاوره‏ی با افراد مطلع و آگاه، به این نتیجه میرسیم که عرصه‏ی چالش مهم در همین سال جاری - که این سال، امروز و از این ساعت شروع میشود - عرصه‏ی اقتصادی است. جهاد اقتصادی چیزی نیست که تمام‏شدنی باشد. مجاهدت اقتصادی، حضور جهادگونه در عرصه‏های اقتصادی، برای ملت ایران یک ضرورت است.

من امسال تقسیم میکنم مسائل مربوط به جهاد اقتصادی را. یک بخش مهم از مسائل اقتصادی برمیگردد به مسئله‏ی تولید داخلی. اگر به توفیق الهی و با اراده و عزم راسخِ ملت و با تلاش مسئولان، ما بتوانیم مسئله‏ی تولید داخلی را، آنچنان که شایسته‏ی آن است، رونق ببخشیم و پیش ببریم، بدون تردید بخش عمده‏ای از تلاشهای دشمن ناکام خواهد ماند. پس بخش مهمی از جهاد اقتصادی، مسئله‏ی تولید ملی است. اگر ملت ایران با همت خود، با عزم خود، با آگاهی و هوشمندی خود، با همراهی و کمک مسئولان، با برنامه‏ریزیِ درست بتواند مشکل تولید داخلی را حل کند و در این میدان پیش برود، بدون تردید بر چالشهائی که دشمن آن را فراهم کرده است، غلبه‏ی کامل و جدی پیدا خواهد کرد. بنابراین مسئله‏ی تولید ملی، مسئله‏ی مهمی است.

اگر ما توانستیم تولید داخلی را رونق ببخشیم، مسئله‏ی تورم حل خواهد شد؛ مسئله‏ی اشتغال حل خواهد شد؛ اقتصاد داخلی به معنای حقیقی کلمه استحکام پیدا خواهد کرد. اینجاست که دشمن با مشاهده‏ی این وضعیت، مأیوس و ناامید خواهد شد. وقتی دشمن مأیوس شد، تلاش دشمن، توطئه‏ی دشمن، کید دشمن هم تمام خواهد شد.

بنابراین همه‏ ی مسئولین کشور، همه‏ی دست‏اندرکاران عرصه‏ی اقتصادی و همه‏ی مردم عزیزمان را دعوت میکنم به این که امسال را سال رونق تولید داخلی قرار بدهند. بنابراین شعار امسال، «تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه‏ی ایرانی» است. ما باید بتوانیم از کارِ کارگر ایرانی حمایت کنیم؛ از سرمایه‏ی سرمایه‏دار ایرانی حمایت کنیم؛ و این فقط با تقویت تولید ملی امکان‏پذیر خواهد شد. سهم دولت در این کار، پشتیبانی از تولیدات داخلیِ صنعتی و کشاورزی است. سهم سرمایه‏داران و کارگران، تقویت چرخه‏ی تولید و اتقان در کار تولید است. و سهم مردم - که به نظر من از همه‏ی اینها مهمتر است - مصرف تولیدات داخلی است. ما باید عادت کنیم، برای خودمان فرهنگ کنیم، برای خودمان یک فریضه بدانیم که هر کالائی که مشابه داخلی آن وجود دارد و تولید داخلی متوجه به آن است، آن کالا را از تولید داخلی مصرف کنیم و از مصرف تولیدات خارجی بجد پرهیز کنیم؛ در همه‏ ی زمینه‏ها: زمینه‏های مصارف روزمرّه و زمینه‏های عمده‏تر و مهمتر. بنابراین ما امیدوار هستیم که با این گرایش، با این جهتگیری و رویکرد، ملت ایران در سال 91 هم بتواند بر توطئه‏ی دشمنان، بر کید و مکر بدخواهان در زمینه‏ی اقتصادی فائق بیاید.

از خداوند متعال درخواست میکنیم که ملت ایران را در این صحنه و در همه‏ی صحنه ‏ها موفق و مؤید بدارد. روح امام بزرگوار را شاد و از ما راضی کند. ارواح طیبه‏ شهیدان عزیز ما را با اولیائشان محشور فرماید.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته‏




 1 نظر

طول عمر انسان با حضور در اماکن مذهبی افزایش می یابد

27 اسفند 1390 توسط خدادادی

 

رفتن به مسجد، کلیسا و یا هر مکان و مراسم مذهبی باعث افزایش طول عمر می شود. مطالعه ای جدید نشان داده که حضور مرتب زنان در این اماکن و مراسم باعث کاهش خطر مرگ و میر آنها به میزان ۲۰% می شود.
این گونه مراسم ها و مکان ها باعث ایجاد شبکه اجتماعی قوی و منظم شده که نقش موثری در ایجاد سلامت فرد دارد.جالب است بدانید که چنین تاثیری را نمی توان به طور کامل ناشی از فاکتورهای موثری مثل افزایش حمایت اجتماعی، دوستان ، خانواده ، انتخاب روش زندگی خاص، عدم مصرف دخانیات و الکل دانست.

این تاثیری است که نمی توان کاملا فهمید و مورد تجزیه و تحلیل قرار داد.شاید فاکتورهای غیر قابل لمس و شناختی در این روند موثر باشد.در این تحقیق ۹۲۳۹۵ زن در سن یائسگی مورد مصاحبه و پرسش قرار گرفته و راجع به مسائلی از قبیل رفتار و خلق و خو و شرکت در مراسم و مکان های مذهبی از آنها پرسش شد. این تحقیق به مدت ۷ سال و اندی ادامه داشته و روند زندگی جامعه مورد مطالعه تحت نظر بوده است. نتیجه تحقیق ثابت کرده که زنانی که حداقل ۱ بار در هفته در مراسم و مکان های مذهبی شرکت می کنند ۲۰% بیشتر از سایرین شانس زندگی دارد.

دانیال آنلاین

 1 نظر

شیرین باد زندگی به کامتان خواب

25 اسفند 1390 توسط خدادادی


بارها خواب را دیده بود؛ چادر صحرایی، بیست و چهار تخت کنار هم، قفسه داروها و جعبه های سِرُم و باند که تا سقف روی هم چیده شده بودند. زوزه خمپاره ها و شلیک گلوله ها برایش عادی شده بود. مثل ماه های قبل نمی ترسید.


گوشه چادر، بین جعبه های خالی، اتاقش بود. هر چه وسایل داشت، گذاشته بود کنج اتاقش. عصرها، روسری اش را بر می داشت، به دیوار چوبی جعبه ها تکیه می داد و موهایش را شانه می کرد. از بین تارهای بلند و سیاه خاک سُر می خورد و روی پتوهای غبار گرفته، می افتاد.


روزهای اول بین آن هه مرد احساس غربت می کرد. غروب دلتنگی اش بیشتر می شد. از پنجره های کوچک بیمارستان صحرایی، آسمان را تکه تکه تماشا می کرد. هر وقت خستگی به پاهایش فشار می آورد، چند ساعتی در اتاق پشت جعبه های خالی مهمات، آه و ناله و گاه فریاد مجروحان را می شنید و باز روسری اش را پشت سر گره می زد و کنار تخت ها زحم ها را بخیه می زد.


فرمانده از آمدنش و بعد، از ماندنش عصبانی بود. همان روز که آمده بود، هر چه فرمانده گفته بود و توجیه آورده بود او نپذیرفته بود. فرمانده یک ساعت با بی سیم حرف زده بود و هر کسی را که مسئول بود، خطاب کرده بود و سرزنش ها کرده بود: «بی ملاحظه هستید، ندانم کارید… چقدر…»


به این جای خواب که می رسید، چهره فرمانده گم می شد. تنها صدای محکم و مطمئن او را در تمام خوابش می شنید. «چقدر بی فکر هستید».


آخرین حرف فرمانده را شنید. اما باز خودش اصرار کرد که بماند. دکتر از پشت عینک زل زده بود و گفته بود: «برای این جا یک دکتر کافی است».


فرمانده و دکتر نتوانسته بودند او را منصرف کنند. هر چه بود این چند ماه که زندگی اش بین بیست و چهار تخت تقسیم شده بود، او را


وادار می کرد که بماند. رو به روی دکتر گفته بود:


«می مانم».


دکتر تا سرش را از روی برگه سفید بلند کند، او کنار تخت پیرمردی رسید. بر بازوی زخمی او الکل ریخت. دکتر داد زد: «نمی توانی».


او زیر لب گفته بود: «می توانم».


و توانسته بود. از بیرون چادر صداها تمامی نداشتند. چند نفر جوانی را که سر دست گرفته بودند روی تختی گذاشتند. صورتش زیر خون های تازه آرام بود. لباس های خاکی اش چاک خورده بود و از بین آن ها سفیدی پوست و سرخی خون پیدا بود.


دکتر گلوله را از سینه اش بیرون کشید. او پارگی پا و سینه را دوخت.


دکتر دستکش های خونی را از دستش بیرون آورد و در جعبه ای که قبلاً جای فشنگ بود، انداخت. دستهایش را دو طرف گیج گاهش فشار داد و قرصی خورد.


سرش درد می کرد. خواب دیدن را دوست داشت و این جای خواب را بیشتر.


فرمانده آمد، بلند گفته بود: «مائده؟… با کدام اجازه؟»


صورت فرمانده را در تاریک و روشن غروب که از پنجره بیمارستان صحرایی رخنه کرده بود، دید. فرمانده باز گفته بود: «بفرمایید، ماشین آماده است».


سرش را بلند کرده بود، فقط توانسته بود بگوید: «نمی توانید زور بگویید».


پیرمرد از روی تخت بلند شده بود و آرام گفته بود: «صلاحت هست، برو».


خواست تا جواب دهد که صدای سوت خمپاره همه جا را پُر کرد. کسی فریاد زد:


«بخوابید روی زمین».


صورتش به زمین نرسیده بود که چادر پُر از غبار شد. آتش زبانه کشید.


بدن دکتر را دید. بین تخت ها افتاده بود. روی تخت ها تکه های پوست و گوشت را دید. گرمای آتش بر تنش نشست. دستش را بر لبه تخت گرفت و نیم خیز شد.


صدای سوت دوم را که شنید، کسی فرصت نکرد، خبر دهد. خون پاشیده شد بر در و دیوار. همین جا بود که دیگر پایش را حس نکرد. درد پهلویش شروع شد و به همه تنش راه باز کرد. بیدار شد. عرق سرد از پیشانی اش می جوشید. باز خواب دیده بود. عصا را برداشت. سنگینی شب بر اتاق افتاده بود. عرق، موهای بلند و سیاهش را به هم چسبانده بود. شب ها پای پلاستیکی را کنار اتاق می گذاشت و عصا را همراه خود می برد. باد از پنجره اتاق سرک کشید. دور تا دور اتاق چرخید و سردی اش را بر جای خالی پای او ریخت و تکه آهن هایی را که در پهلوی او بودند نوازش کرد. دردش شروع شده بود، چند قرص خورد؛ برای آرام کردن درد پهلویش. قرص ها هم دیگر کمکی نمی کردند.


از پنجره اتاق به چراغ های روشن خانه ها نگاه کرد. باد به موهایش چنگ زد. سرش را به چارجوب پنجره تکیه داد. چشم هایش را بست. دوست داشت باز هم همان خواب را ببیند. دوست داشت همه مردم شهر خواب او را ببینند.


 نظر دهید »

محبت نوزاد دوقلو به روایت تصویر

21 اسفند 1390 توسط خدادادی

 2 نظر

`پطروس فداكار

14 اسفند 1390 توسط خدادادی

داستان پطروس فداکار که در کتاب چهارم دبستان وجود داشت یک داستان تخیلی بود که البته اسم و عنوان این داستان تخیلی نیز در کتاب دبستان اشتباه ذکر شده بود.

کامران نجف زاده در وبلاگ خود به این موضوع اشاره کرده است. نجف زاده نوشته است:

پسر خوبی بود. ماه بود. گل بود. تپل بود. شب بود. کسی آن اطراف نبود. اسمش پطروس بود. هلندی بود. وقتی انگشتش را فرو کرد در سوراخ سد تازه معلوم شد فداکار بود.

کتاب کلاس چهارم بود. ما بودیم و پطروس بود و قهرمانی که با خاطرش بزرگ شدیم. ماجرای خاطرخواهی بود. نوستالژی بود. قهرمان ما بود. تازه آن صفحه کتاب عکس پطروس را هم نداشت. هرکداممان یک جوری تصویرش کردیم … که خسته بود. رنگ پریده بود. انگشتش کرخ شده بود… یک کمی پایین تر کلمات و ترکیب های تازه بود. کرخ یعنی سست، بیحس… بیحس آن روزها هنوز سرهم بود.

گذشت تا من اینجا پطروس را دیدم…

مجسمه اش در هلند بود. همین جوری داشت جلوی سوراخ سد را می گرفت. دیدم اصلاً اسمش پطروس نبود. هانس بود. هانس یک شخصیت تخیلی بود که یک نویسنده امریکایی به نام مری میپ داچ نوشته بود. مری خودش هم هیچ وقت به هلند سفر نکرده بود. بعدها هلند از این قهرمان خیالی یک مجسمه ساخته بود. رفتم تازه سراغ یک پروفسور ادبیات هلند. پروفسور اد هانسن که از قضا رایزن فرهنگی هلندی ها هم بود. خبر نداشت ما نسل در نسل با خاطره و خیال پطروس بزرگ شدیم.خبر نداشت ما ناراحت می شویم اگر بفهمیم پطروسی در کار نبود. تخیلی بود. اسمش هم تازه این نبود.

**********
حالا سرزمین من پر از قهرمان بود. قهرمان زیر خروارها خاک قهوه ای خفته بود. صبح بود و پطروس … که اینقدر دوستش داشتم یک گوشه بیهوش افتاده بود.



 2 نظر

اعزام مبلغ و راوی به مناطق جنوب

10 اسفند 1390 توسط خدادادی


15نفر از طلاب مدرسه علمیه کوثر زرندیه با همکاری سپاه ناحیه زرندیه واداره آموزش وپرورش به همراه 250دانش آموز به مناطق جنگی جنوب کشور اعزام شدند.به گزارش فرمانده بسیج طلاب خواهران  ،این کاروان جهت گذراندن درس آمادگی دفاعی پایه دوم  متوسطه  اعزام می شوند.وخواهران طلبه به عنوان راوی ومبلّغ در کنار دانش آموزان حضور خواهند داشت .وی افزود  در این اردو دانش آموزان  در رزم شبانه با روند جنگ تحمیلی از آغاز جنگ تا پایان آن آشنا می شوند وصحنه های هشت سال دفاع مقدس توسط بازیگران به تصویر کشیده می شود.

 1 نظر

مثلث برمودا و عجایب آن

08 اسفند 1390 توسط خدادادی


مثلث برمودا محلی است وهم‌انگیز که در آن صدها هواپیما و کشتی در هوا و دریا ناپدید شده‌اند. بیش از هزار نفر در این منطقه وحشت گم شده‌اند، بدون اینکه حتی یک جسد یا قطعه پاره‌ای از یک هواپیما یا کشتی مفقود شده ، به جا مانده باشد.
● موقعیت مثلث برمودا
مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایره‌ای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا ۸۰ درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق می‌گردند. در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمی‌شود.
در غرب اقیانوس اطلس، در آن سوی سواحل جنوب شرقی ایالات متحده ، ناحیه ‌ای وجود دارد که به شکل مثلث است . این ناحیه از برمودا در شمال آغاز می‌شود و تا قسمت جنوبی فلوریدا امتداد می‌یابد ، سپس از سمت شرق با گذشتن از جزایر باهاما و پورتوریکو،به طول جغرافیایی ۴۰ درجه به سمت غرب کشیده می‌شود و دوباره به برمودا باز می‌گردد.
این ناحیه که به مثلث برمودا معروف است ،در لیست رازهای ناشناخته جهان به مکانی اضطراب انگیز وباور نکردنی به ثبت رسیده است . در این مکان بیش از صدها هواپیما وکشتی بدون آنکه کوچکترین اثری از آنان باقی بماند ، ناپدید شده‌اند .اغلب این حوادث از سال ۱۹۴۵ به بعد روی داده است ،و در طول ۲۶ سال اخیر بیش از ۱۰۰۰نفر در این ناحیه از جهان جان خود را از دست داده اند ، بی آنکه حتی اثری از جسد یکی از آنها یا نشانه ای از بقایای هواپیماهاو کشتی‌های ناپدید شده باقی مانده باشد .
وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف می‌کند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو می‌گذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر می‌گردد.
این محل فتنه‌انگیز و تقریبا باور نکردنی اسرار غیر قابل توصیف جهان را به خود اختصاص داده است. مثلث برمودا نامش را در نتیجه ناپدید شدن ۶ هواپیمای نیروی دریایی همراه با تمام سرنشینان آنها در پنجم دسامبر ۱۹۴۵ کسب کرد. ۵ فروند از این هواپیماها به دنبال اجرای ماموریتی عادی و آموزشی ، در منطقه مثلث ، پرواز می‌کردند که با ارسال پیامهایی عجیبی درخواست کمک کردند. هواپیمای ششم برای انجام عملیات نجات ، به هوا برخاست که هر شش هواپیما به طرز فوق‌العاده مشکوکی مفقود شدند.
آخرین پیامهای مخابره شده آنها با برج مراقبت حاکی از وضعیت غیر عادی ، عدم روییت خشکی ، از کار افتادن قطب نماها یا چرخش سریع عقربه آنها و اطمینان نداشتن از موقعیتشان بود. این در حالی بود که شرایط جوی برای پرواز مساعد بود و خلبانان و دیگر سرنشینان افرادی با تجربه و ورزیده بودند. با وجود مدتها جستجو هیچ اثری از قطعه شکسته ، لکه روغن ، آثاری از اجسام شناور ، خدمه یا تجمع مشکوکی از ه‌ها دیده نشد. هیچ حادثه‌ای چه قبل و چه بعد از آن ، تا این حد حیرت‌آورتر از ناپدید شدن دسته جمعی هواپیماهای مذکور نبوده است. در حوادثی مشابه در این منطقه ‌قایقها و کشتیهایی مفقود شده‌اند (قربانیان مثلث برمودا)، در برخی موارد هم فقط خدمه و سرنشینان ناپدید گشته‌اند.



 

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • ...
  • 25
  • ...
  • 26
  • 27
  • 28
  • ...
  • 29
  • 30

مدرسه علمیه کوثر زرندیه

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اثبات ولايت امام علي (ع)
  • اخبار
    • حوزه
    • سیاسی
    • فرهنگی
  • اخلاقی
  • اطلاعات عمومی
  • اللهم عجل لولیک الفرج
  • امام خامنه ای
  • داستان وشعر
  • دخترانه
  • درد دل
  • دشمن شناسی
  • ریحانه النبی
  • شهدا را یاد کنید حتی با یک صلوات
  • عرفان های نو ظهور
  • عقاید
  • قرآن نسخه ای شفا بخش
  • مذهبی
  • مشاوره ازدواج وخانواده
  • مطالب طنز
  • مناسبت ها
  • مهدویت
  • پزشکی
  • پژوهشي
  • گل گفته ها
  • گنجینه های نور

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار وبلاگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس