سرشار از عطر نجابت
زمین دلش می خواست زنده به گور شدن دخترمان را نبیند. از سنگدلی آدمیان بر می افروخت و به خشم می آمد و ناله های حزن انگیز سر می داد. او از اینکه انسان ها این چنین رحمت خداوند را نادیده می گرفتند، شرمگین و غمناک بود. محمّد (صلی الله علیه و آله) آخرین حلقه از سلسله پیامبران و پیام آور کامل ترین و بهترین دین می گردد تا تمام خیالات پوچ و ادعاهای پوشالی را منسوخ کند و نسیم جانبخش دین مبین را بر تمامی بندگان بگستراند.
روزهای پس از بعثت یکی پس از دیگری می گذشت و محمد (صلی الله علیه و آله) با کلام وحی اذهان زنگار گرفته را صیقل می داد. کم کم به روزهای آمدن زیباترین و لطیف ترین انگیزه خلقت نزدیک می شد. روزهای آمدن روشن ترین حجت خداوند بر کرامت و کمال شخصیت بانویی سرشار از فضیلت های بی کران انسانی و الهی.
محمّد (صلی الله علیه و آله) برترین بنده خدا به عرش عروج کرد تا برای خدیجه پیام آور فرزندی باشد فراتر از ملکوت، فرزندی که سرچشمه آب حیات است، بانوی آب و آیینه که خورشید و ماه کمینه آیینه داران درگاه اویند. چشمه های امید و اشک شادمانی در دل زمین جوشید و انسانی ملکوتی بر روی آن پا نهاد.
او دختری از جنس نور بود و فرزند برترین بنده خدا. تولد او آتش خشم زمین را فرو نشاند و شعله های دوزخ را از پیروان او دور کرد. او چراغ روشن هدایت بود در قحطی انسانیت. او پرده حیا و نجابت بود کشیده شده بر آسمان دنیا. او جدای از آتش بود. او فاطمه نامی بود از جانب خدا. او یاسی بود در گلستان باغ اهل بیت (علیهم السلام).
از وقتی که این گل رویید، زمین از عطر او بویید و دُردانه های خفته در خاک جان گرفتند و سر از بالین خاک بیرون کشیدند. یاس، عطر انسانیت را در زمین پخش کرد. او راز دار نبوّت بود و گل واژه های آسمانی بر زبانش مترنم بود. او آمد تا پاکی و نجابت را اوج دهد و غریبانه ترین روزهای پدر را یاوری کند و همدم تنهایی های او باشد. او آمد تا خیر کثیر باشد و کوثر ولایت.
او آمد تا یاور و همدم نبوت باشد. او آمد تا راضی بودن به قضای الهی را رواج دهد. آری این چنین بود که شیطان به فاطمه و عاشقان فاطمه حسادت می کرد.
بانوی آب و آیینه! چه بگویم که کرانه های پاکی دامنت گسترده و بی نهایت است و مدح تو جوهری به وسعت اقیانوس می خواهد و قلمی به توانایی وحی و نبوت.
نویسنده:فاطمه محمدی