بندگی در آئینه کلمات امام حسین (ع)
بندگی یعنی دست در دست ولی خدا گذاشتن و در مسیر بندگی خدا قرار گرفتن با معیت ولی خدا . اگر پیام غدیر درست دریافت می شد حادثه ی کربلا بوجود نمی آمد . اگر پیام غدیر درست دریافت می شد مردم این همه مشکلات در زندگی نداشتند .
یعنی مردم این قدر ظرفیت پیدا می کردندکه مشکلات را مشکل نمی دیدند زیرا پیام غدیر قبل از اینکه پیام ولایت باشد پیام بندگی است . پیام غدیرهمان سخنان امام رضا (ع) است که بندگی قلعه ی امن الهی است . این قلعه ی امن یک صراط مستقیم هم بیشتر ندارد . در روز غدیر خم خدا فرمود : من امروز دین را بر شما تمام و کامل کردم . قرار است که ما با امام حسین ( ع) در کرب و بلا زندگی کنیم . داده ها ، نداده ها و گرفته های الهی امتحان است . داده های الهی مسئولیت آور است ، نداده های الهی حکمت آمیز است ، گرفته های الهی هم تربیت بخش است . اگر انسان قرار است که در روند زندگی دستش در دست ولی خدا باشد ، شرایطی دارد . هر کس می خواهد با امام حسین (ع) این مسیر را بیاید باید شرایطی داشته باشد . هر دانشگاهی برای گزینش استاد و دانشجو شرایطی دارد . مدرسه ی کرب و بلا (زندگی ) هم گزینش دارد و اِلا شما تماشاچی می شوید . کسانی که در کربلا با امام حسین (ع) نبودند تماشاچی بودند. شهید آوینی تعبیری دارد که کربلا در مسیر زمان جاری است . هر کس پیام غدیر را دریافت نکرده باشد در بین دوراهی کوفه و کربلا گیر می کند. در زندگی ما دائما دو راهی وجود دارد . در ازدواج ، انتخاب ، ارتباطات و معاملات دو راهی داریم . اگر کسی دستش دردست امام نباشد به حق جلوه ی باطل نما هم می دهند .
یکی از تلاش های امام حسین (ع) این بود که مردم سخنانش را بشنوند .از تلاش های حضرت حق این است که مردم حرفهای اولیاء حق را ببینند و بشنوند . خدا گوش و چشم را به ما داده و هرکدام مسئولیتی دارند. یکی از کارهایی که خط باطل می کند این است که ارتباط چشم و گوش ما را با حق ببندد . در تاریخ اسلام داریم که هنگام ظهور اسلام دم دروازه ی مکه می ایستادند و به مردم پنبه می دادند تا هنگام طواف خانه ی کعبه صدای رسول اکرم را نشوند زیرا سخنان حق روی انسان تاثیر می گذارد . عمروعاص به معاویه می گوید که اگرمی خواهی با علی دست و پنجه نرم بکنی باید سه کار بکنی . یکی کاری بکنی که جوانها صورت علی را نبینند و دیگر اینکه حرفهای او را نشوند و دیگر اینکه برای او شایعه پخش کنی . یکی از علتهای کشتن امام حسین (ع) بخاطر بُغضی بود که از شایعات در دل امیرالمومنین آمده بود. امام حسین در روز عاشورا امام حسین (ع) می گفت که مگر نمی دانید پدر بزرگ من پیامبر و مادرم زهراست ؟ دشمنان گفتند : بله . امام فرمود :پس چرا قصد ریختن خون من را کرده ای ؟ آنها گفتند : بخاطر بغضی که از پدرت علی داریم. این بغض بخاطر دروغ ها و شایعات بود. امام حسین (ع) در روز عاشورا بعد از نماز صبح تا عصر عاشورا دوازده مرتبه سخنرانی کرد . آیه ده سوره ی تبارک می فرماید : اگر ما کمی اهل شنیدن و تعقل بودیم الان جهنمی نمی شدیم . در قرآن داریم که بشنوید . الان در روضه های امام حسین (ع) گریه برقرار است اما شنیدن به اندازه ی گریه کردن مهیا نیست . پس اولین شرط برای اینکه ما بخواهیم همراه امام حسین (ع) در کرب و بلای زندگی مان باشیم این است که ما باید اهل شنیدن باشیم . امام حسین (ع) وقتی خواستند از مدینه در صبح 28 رجب حرکت کنند فرمودند : هر کس اهل جود و بخشش جان است ( انسان خسیس نمی تواند همراه امام حسین (ع) باشد . خسیس بودن فقط در مال نیست در جان و آبرو هم هست) و در این جان دادن خالص باشد با ما آماده ی کوچ کردن باشد. ما بعد از نماز صبح حرکت می کنیم . در بعضی مواقع به ما می گویند که از جان یا مال خودت بگذر . شرط دوم این است که خدا می فرماید : این کتاب هدایت کننده و روشن است . هر کس می خواهد این کتاب او را راهنمایی کند باید به غیب ایمان داشته باشد . امام حسین (ع) می گوید که هرکس با ما می آید باید ایمان به غیب داشته باشد . هر کس ایمان به غیب دارد دنبال معلم غیب شناسی می گردد. و امام حسین (ع) معلم غیب شناسی است . امام که از مدینه حرکت کردن هزار نفر به دنبال ایشان بودند . مردم ظاهر را در آین می دیدند که امام با یزید می جنگد و حکومت را بدست می گیرد و آنها به حکومت می رسند . بنابراین کسانی که باطن این کاروان را نمی دیدند از کاروان جدا می شدند زیرا از کاروان بوی خون و مرگ می آمد . در کرب و بلای زندگی ما دائم امتحان است . امتحانات پشت سرهم است و ما سِّر امتحانات را هم نمی فهمیم و به خدا معترض می شویم . کسی که ایمان به غیب داشته باشد با اینکه نمی فهمد ، می گوید که این کار سِّر دارد و از امام می پرسد . تمام موفقیت ما این است که دنیا را با آخرت ببینیم و آخرت هم غیب است . بنا به نقلی امام حسین (ع) از لابلای دوانگشت شان جای شهدا را در غیب نشان دادند . چون آنها ایمان به غیب دارند . کسانی که ایمان به غیب نداشتند امام حسین (ع) را ترک کردند و به سمت زن و بچه هایشان رفتند و دنیا را بزرگتر دیدند. در این جنگ امام وعده ی دنیایی به کسی نداد و وعده های آخرتی وغیبی دادند. وقتی علی اکبر به امام گفت که عطش دارد من را می کشد و سنگینی اسلحه من را از پای درمی آورد . امام زبان علی اکبر را در دهان گرفت تا هم لب او را ببوسد و هم به او بفهماند که پدرهم تشنه است و فرمود : تو از حوض کوثر سیراب می شوی . وقتی علی اکبر شهید شد ، گفت : جدم بالای سرمن آمد تو دیگر غصه ی تشنگی من را نخور . من سیراب شدم. پس ما باید ایمان به غیب خودمان را قوی کنیم . امام صادق (ع) می فرماید : هرچه ایمان مومن بالاتر برود کفه ی بلایش بالاتر می رود. پس اهل شنیدن ، تعقل و ایمان به غیب باشیم .
گزیده ای از بیانات مرحوم حجت الاسلام ماندگاری