• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

تفحص شهدا با رمز یا زهرا

20 فروردین 1391 توسط خدادادی

یک روز صبح چند تا شهید پیدا کردیم. در کانال ماهی که اکثراً مجهو‌ل‌الهویه بودند. اولین شهیدی که پیدا شد، شهیدی بود که اول مجروح شده بود. بعد او را داخل پتو گذاشته بودند و بعد شهید شده بود. فکر می‌کنم نزدیک به 430 تکه بود.

بعد از آن شهیدی پیدا شد که از کمر به پایین بود و فقط شلوار و کتانی او پیدا بود. بچه‌ها ابتدا نگاه کردند ولی چیزی متوجه نشدند. از شلوار و کتانی‌اش معلوم بود ایرانی است. 15 _ 20 دقیقه‌ای نشستم و با او حرف زدم و گفتم که شما خودتان ناظر و شاهد هستی. بیا و کمک کن من اثری از تو به دست بیاورم. توجهی نشد. حدود یک ساعت با این شهید صحبت کردم، گفتم اگر اثری از تو پیدا شود، به نیت حضرت زهرا (س) چهارده هزار صلوات می‌فرستم. مگر تو نمی‌خواهی به حضرت زهرا (س‌) خیری برسد.


بعد گفتم که یک زیارت عاشورا برایت همین‌جا می‌خوانم. کمک کن. ظهر بود و هوا خیلی گرم. بچه‌ها برای نماز رفته بودند. گفتم اگر کمک کنی آثاری از تو پیدا شود، همین‌جا برایت روضه‌ی حضرت زهرا (س) می‌خوانم. دیدم خبری نشد. بعد گریه کردم و گفتم عیبی ندارد و ما دو تا این‌جا هستیم؛ ولی من فکر می‌کردم شما تا اسم حضرت زهرا (س) بیاید، غوغا می‌کنید. اعتقادم این بود که در برابر اسم حضرت زهرا (س)‌ از خودتان واکنش نشان می‌دهید.

در همین حال و هوا دستم به کتانی او خورد. دیدم روی زبانه‌ی کتانی نوشته است: «حسین سعیدی از اردکان یزد.» همین نوشته باعث شناسایی او شد. همان‌جا برایش یک زیارت عاشورا و روضه‌ی حضرت زهرا (س)‌ خواندم.

 نظر دهید »

بگذار پاهایم براى مظلومیت حضرت فاطمه ى زهرا (ع) بسوزد

20 فروردین 1391 توسط خدادادی

فرزند فقیه مقدّس، میرزاى تبریزى قدس سره مى گوید: حرکت مرحوم میرزا قدس سره با پاى برهنه با جمعى از فضلا، طلّاب و مؤمنین در روز سوم جمادى الثانى؛ یعنى روز شهادت حضرت فاطمه ى زهرا (علیها السلام) در فصل گرما واقع مى شد؛ گرما بسیار سوزاننده بود، حتى یک گام برداشتن بر روى زمین با پاى برهنه مشکل بود، به طورى که من طاقت نداشتم قدمى بردارم. از این رو به مرحوم والدقدس سره رو کرده و گفتم: آقا! گرما شدید است اگر شما اذیت مى شوید، کفش بپوشید. ایشان همان طور که به سینه مى زد و گریه مى کرد، فرمودند: فرزندم! بگذار پاهایم بسوزد. براى مصیبت حضرت فاطمه ى زهرا (علیها السلام) هر کارى بکنم، کم است؛ مگر این دختر رسول خدا صلى الله علیه وآله چه گناهى داشت که این همه ظلم را در حق او مرتکب شدند، پسرم! مگر مصیبت حضرت کم بود؟ ما در مصیبت بى بى دو عالم (علیها السلام) هر کارى کنیم، کم کرده ایم. مى خواهم هرآنچه در توان دارم در راه حضرت فاطمه ى زهرا (علیها السلام) تلاش نمایم تا قیامت حسرت آن را نخورم«. فرزند مرحوم میرزا (قدس سره) مى گوید: وقتى به خانه برگشتیم، کف پاى ایشان بر اثر شدت گرماى سوزان آسیب دیده بود؛ ولکن ایشان اشک مى ریخت و مى فرمود: این براى مصیبت حضرت فاطمه ى زهرا (علیها السلام) کم است. ما قدر و منزلت سرور زنان عالم را نمى دانیم، اوهم کفو امیرالمؤمنین (علیه السلام) است و اگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) نبود، براى فاطمه کفوى پیدا نمى شد که امام صادق (علیه السلام) فرمود: »لَوْ لَا أَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقَ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) لِفَاطِمَةَ مَا کَانَ لَهَا کُفْوٌ عَلَى ظَهْرِ الْأَرْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُونَه« (۴۲) با این حساب مولاى متقیان براى استحکام پیوند و حرمت پیامبر عزیز اسلام، وصایت اموال خویش را به عهده ى فرزندان فاطمه گذاشته و فرمود: »… وَ إِنِّی إِنَّمَا جَعَلْتُ الْقِیَامَ بِذَلِکَ إِلَى ابْنَیْ فَاطِمَةَ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ وَ قُرْبَةً إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلى الله علیه وآله وَ تَکْرِیماً لِحُرْمَتِهِ وَ تَشْرِیفاً لِوُصْلَتِه« (۴۳) با در نظر گرفتن این دو مطلب آیا باز مى توان گفت: ما براى فاطمه ى زهرا (علیها السلام) کارى کرده و خدمتى به مذهب بر حق تشیّع نموده ایم مذهبى که چون فاطمه (علیها السلام) و پدر بزرگوارش صلى الله علیه وآله فدایى آن هستند.

————————————-

برگرفته از سیره عالمانه و پندهای حکیمانه استاد الفقهاء والمجتهدین آیت الله میرزا جواد تبریزی (ره) صفحه ۱۰۳

 نظر دهید »

حرکت تعجب برانگیز بازیکنان سپاهان با پرچم منقش به نام حضرت زهرا(س)

19 فروردین 1391 توسط خدادادی


به دنبال پیروزی تیم سپاهان مقابل پیکان جشن قهرمانی این تیم در ورزشگاه برگزار شد.

به گزارش تابناك، بازیکنان پارچه نوشته ای به رنگ زرد و منقوش به آرم تیم در دست داشتند و با آن دور افتخار زدند.

بر بالای این پرچم عباراتی همچون السلام علیک یا فاطمه الزهرا و السلام علیک یا علی بن موسی الرضا به چشم می خورد.

شادي بازيکنان تيم فوتبال سپاهان اصفهان پس از پيروزي



متاسفانه پس از مدتی این پرچم بر زمین پهن شد و بازیکنان بر بالای آن که نام مقدس حضرت زهرا (س) درج شده بود ایستاده (و بعضا نشسته یا خوابیده!) و عکس یادگاری گرفتند!


جشن قهرماني تيم فوتبال سپاهان اصفهان

 3 نظر

می رویم تا انتقام سیلی مادرم را بگیریم..

19 فروردین 1391 توسط خدادادی

دعا کنید که من ناپدیدتر بشوم………

که در حضور خدا روسپید تر بشوم……….

بریده های من آن سوی عشق گم شده اند………

دعا کنید که از این هم شهیدتر بشوم……..!!


 

 نظر دهید »

پاسخ به شبهات حضرت زهرا (س)

19 فروردین 1391 توسط خدادادی

آيا شهادت حضرت محسن (ع) با اين سخن پيامبر (ص) كه خطاب به حضرت زهرا (س) فرمود : تو نخستين كس از اهل بيتم هستي كه به من ملحق مي شوي ، در تعارض نيست ؟

طرح شبهه: آيا شهادت محسن با اين سخن پيامبر كه خطاب به فاطمه زهرا (س) فرمود: تو نخستين كس از اهل بيتم هستى كه به من ملحق مى‌شوي، در تعارض نيست؟

طبق روايت هاى متواتر سنى وشيعه، فاطمه رضى الله عنها نخستين فرد از اهل بيت بود كه پس از رحلت رسول خدا (ص) به آن حضرت ملحق شد.

صفحات: 1· 2

 4 نظر

عکس هایی از نمایشگاه حدیث غربت مدرسه علمیه کوثر زرندیه

19 فروردین 1391 توسط خدادادی

 

سلام همدم ناله های علی!


ای رکن علی چه حیف که یکباره شکستی…

 

 

این هم گوشه هایی از حدیث غربت

 

 2 نظر

رویای طلائین

19 فروردین 1391 توسط خدادادی

فاطمه (س) چشم گشود. اطراف خود کسی را ندید؛ متوجه شد علی (ع) از اطاق خارج شده و در صحن منزل است. امیرالمؤمنین (ع) را صدا زد. حضرت با عجله دوید و فرمود: «چیه؟ چه می‏خواهی؟»
زهرا (س) به کنار بستر اشاره کرد. علی (ع) در کنار بالین فاطمه (س) نشست. فاطمه (س) در حالیکه لبخند زیبایی بر لبانش نقش بسته بود و از شوق زیاد، رنگ پریده‏ی چهره‏اش تغییر کرده و برافروخته شده بود، فرمود: «یا علی! الان بین خواب و بیداری، ناگهان سیمای پدرم را در مقابلم تجلی کرد. من فریاد زدم: بابا! وحی آسمانی از ما منقطع شده؛ کجایی؟
ناگهان دیدم عده‏ای از فرشتگان در مقابلم ظاهر شدند. دو فرشته جلو آمدند؛ مرا بلند کردند و بر فراز آسمان گذاردند.
من سرم را بلند کردم؛ بالای سرم، کاخهای مجلل و باغستانهای زیبا و رودخانه‏های جاری زلال مشاهده کردم. حوریان زیبا، سر از پنجره‏های قصرها درآورده، به من نگاه می‏کردند و خوش‏آمد می‏گفتند؛ می‏گفتند: مرحبا به کسی که خدا بهشت و ما را بخاطر پدر او آفریده.
فرشتگان همچنان مرا بالا بردند تا وارد منزلی شدم که دارای ساختمانهای خیلی مجلل بود. در هر ساختمانی، اطاقهای مفروش زیبایی مجهز به تمام وسایل که هیچ چشمی ندیده است، وجود داشت. در این کاخ، رودخانه‏ی زلالی جاری بود که آب آن از سفیدی، همچون شیر می‏درخشید و بوز معطر آن، تمام فضای کاخ را فراگرفته بود. من پرسیدم: این کاخ از کیست؟
گفتند: از منزل پدر توست.
پرسیدم: این چه نهری است؟
گفتند: کوثر.
پرسیدم: پس پدرم کجاست؟

گفتند: الان می‏آید.
در این هنگام، مشاهده کردم که کاخی از دور حرکت کرد؛ پیش آمد و در مقابل این کاخ ایستاد. از پلکان آن بالا رفتم. اطاقهای مفروش زیبایی دیدم. در یک تالار بسیار مجلل، مشاهده کردم پدرم با جمعی نشسته است.
تا چشم پدرم به من افتاد، از جا حرکت کرد؛ مرا در آغوش گرفت؛ پیشانیم را بوسید و در کنار خود نشانید و فرمود: ای حبیبه‏ی من! آیا نمی‏بینی خدا چه دستگاهی برای تو فراهم کرده؟
من به اطراف چشم انداختم. تا هر کجا که چشم‏انداز من بود، کاخهای باشکوه و باغستانهای زیبا مشاهده می‏کردم.
پدرم فرمود: این نعمتهای خدایی، مخصوص تو و شوهرت و فرزندانت و دوستان شما است. به تو مژده می‏دهم که بزودی بر من وارد می‏شوی.
یا علی (ع)! آنچنان قلبم پرواز کرد که از شدت شوق و لرزشی که اندامم را گرفته بود، از خواب پریدم و بخود آمدم. با این کیفیت خوشوقتم که از این جهان می‏روم و از این درد و رنج خلاص می‏شوم».
فاطمه (س) ساکت شد و مدتی در چهره‏ی علی (ع) خیره گردید؛ سپس قطرات اشک، پهنای رخساره‏ی زهرا (س) را گرفت و صدا به شیون بلند کرد.
علی (ع) فرمود: «عزیزم! چرا گریه می‏کنی؟»
زهرا (س) عرض کرد: «من خوشوقتم از اینکه از این رنج و درد خلاص می‏شوم و به نعمتهای الهی می‏رسم؛ ولی نگرانم از اینکه تو را مظلوم در میان دریای دشمن می‏گذارم.
یا علی (ع)! تو باید بعد از من، چقدر صدمه و رنج ببینی تا از چنگال این زندگی خلاص شوی و به وصالت در آن جهان نائل گردم؟ می‏دانم که گرفتاری و پریشانی تو، بعد از من بیشتر خواهد بود».
علی (ع) در حالیکه سخت از بیانات و جملات فاطمه (س) که گویی تمامی آن، یک وحی خدایی بود، متأثر شده بود، در عین حال برای تسلی زهرا (س) فرمود: «زهرای عزیزم! عیبی ندارد. این پیشامدها برای من- پهلوانی که پنجه در پنجه‏ی قهر زندگی فروبرده‏ام- خیلی ناچیز است»

بحار الانوار ج43ص218( به نقل از کتاب زهرا مولود وحی نوشته سید احمد علم الهدی)

 1 نظر

کنترل خشم در نهج البلاغه

18 فروردین 1391 توسط خدادادی

امیرمؤمنان علیه السلام می فرماید: «تندخویی، نوعی دیوانگی است؛ زیرا تندخو پشیمان می شود و اگر پشیمان نشود، دیوانگی اش پا برجا و پایدار شده است». شخص تندخو، کسی است که زود به خشم می آید و در این حالت، نمی تواند بر اعصاب خویش مسلّط گردد و رفتارش را کنترل کند. به همین دلیل، هنگام خشم و تندخویی، به کارهایی ناپسند همچون پرخاشگری، بی ادبی و کتک کاری می پردازد.


 1 نظر

ماجرای سفر من و خدا با دوچرخه!

18 فروردین 1391 توسط خدادادی

زندگى كردن مثل دوچرخه سوارى است. آدم نمى افتد، مگر این كه دست از ركاب زدن بردارد.

اوایل، خداوند را فقط یك ناظر مى دیدم، چیزى شبیه قاضى دادگاه كه همه عیب و ایرادهایم را ثبت می‌كند تا بعداً تك تك آنها را به‌رخم بكشد.

به این ترتیب، خداوند مى خواست به من بفهماند كه من لایق بهشت رفتن هستم یا سزاوار جهنم. او همیشه حضور داشت، ولى نه مثل یك خدا كه مثل مأموران دولتى.

ولى بعدها، این قدرت متعال را بهتر شناختم و آن هم موقعى بود كه حس كردم زندگى كردن مثل دوچرخه سوارى است، آن هم دوچرخه سوارى در یك جاده ناهموار!

اما خوبیش به این بود كه خدا با من همراه بود و پشت سر من ركاب مى‌زد.
آن روزها كه من ركاب مى‌زدم و او كمكم مى‌كرد، تقریباً راه را مى‌دانستم، اما ركاب زدن دائمى، در جاده‌اى قابل پیش بینى كسلم مى‌كرد، چون همیشه كوتاه‌ترین فاصله‌ها را پیدا مى‌كردم.

یادم نمى‌آید كى بود كه به من گفت جاهایمان را عوض كنیم، ولى هرچه بود از آن موقع به بعد، اوضاع مثل سابق نبود. خدا با من همراه بود و من پشت سراو ركاب مى‌زدم.

حالا دیگر زندگى كردن در كنار یك قدرت مطلق، هیجان عجیبى داشت.

او مسیرهاى دلپذیر و میانبرهاى اصلى را در كوه ها و لبه پرتگاه ها مى شناخت و از این گذشته می‌توانست با حداكثر سرعت براند،

او مرا در جاده‌هاى خطرناك و صعب‌العبور، اما بسیار زیبا و با شكوه به پیش مى‌برد، و من غرق سعادت مى‌شدم.

گاهى نگران مى‌شدم و مى‌پرسیدم، «دارى منو كجا مى‌برى» او مى‌خندید و جوابم را نمى‌داد و من حس مى‌كردم دارم كم كم به او اعتماد مى‌كنم.

بزودى زندگى كسالت بارم را فراموش كردم و وارد دنیایى پر از ماجراهاى رنگارنگ شدم. هنگامى كه مى‌‌گفتم، «دارم مى‌ترسم» بر مى‌گشت و دستم را مى‌گرفت.

او مرا به آدم‌هایى معرفى كرد كه هدایایى را به من مى‌دادند كه به آنها نیاز داشتم.

هدایایى چون عشق، پذیرش، شفا و شادمانى. آنها به من توشه سفر مى‌دادند تا بتوانم به راهم ادامه بدهم. سفر ما؛ سفر من و خدا.

و ما باز رفتیم و رفتیم..

حالا هدیه ها خیلى زیاد شده بودند و خداوند گفت: «همه‌شان را ببخش. بار زیادى هستند. خیلى سنگین‌اند!»

و من همین كار را كردم و همه هدایا را به مردمى كه سر راهمان قرار مى‌گرفتند، دادم و متوجه شدم كه در بخشیدن است كه دریافت مى‌كنم. حالا دیگر بارمان سبك شده بود.
او همه رمز و راز هاى دوچرخه سوارى را بلد بود.

او مى‌دانست چطور از پیچ‌هاى خطرناك بگذرد، از جاهاى مرتفع و پوشیده از صخره با دوچرخه بپرد و اگر لازم شد، پرواز كند..

من یاد گرفتم چشم‌هایم را ببندم و در عجیب‌ترین جاها، فقط شبیه به او ركاب بزنم.

این طورى وقتى چشم‌هایم باز بودند از مناظر اطراف لذت مى‌بردم و وقتى چشم‌هایم را مى‌بستم، نسیم خنكى صورتم را نوازش مى‌داد.

هر وقت در زندگى احساس مى‌كنم كه دیگر نمى‌توانم ادامه بدهم، او لبخند مى‌زند و فقط مى‌گوید،

«ركاب بزن….»

نویسنده:ناهید

 

 نظر دهید »

توئیتر چیست؟

14 فروردین 1391 توسط خدادادی





نويسنده: محدثه علي جان زاده روشن

شناسنامه:

نام: توئيتر (Twitter)
معنا: جيک جيک کردن، جيرجير کردن، موج زدن
نوع شرکت: به ظاهر خصوصي
محدوده فعاليت: سرتاسر جهان
بنيان گذاران: جک دورسي، اوان ويليامز، بيزاستون، نواهربرت گلاسز
تاريخ بنيان گذاري: مارس 2006
شعبه ي مرکزي: سان فرانسيسکو، کاليفرنيا، ايالات متحده امريکا
مدير عامل: جک دروسي
خدمات: ميکرو بلاگنيگ شبکه اجتماعي
ترجمه: 16 زبانه
درآمد در آمريکا:

1400000 در سال 2010

شمار کارکنان: 600 نفر در سال 2011
شمار کاربران: بيش از 200 ميليون کاربر

توئيتر چيست؟

توئيتر (Twitter) يک سرويس به اصطلاح «ميکرو بلاگنينگ» است که با شعار «چه کار مي کنيد؟ What are you doing » پا به عرصه اينترنت گذاشت و در نوامبر سال 2009 ميلادي شعارش تغيير کرد؛ « چه اتفاقي در حال رخ دادن است؟ What’s Happening»
از شاخصه هاي توئيتر، محدود بدون به تايپ، تنها چند کاراکتر است که حدوداً صد و چهل تايي مي شود.
يکي از هدف هاي اصلي توئيتر اين بود که در حال حاضر داراي جايگزين هايي هم شده است. اين مشخصه هاي چشم گير توئيتر به قدري نو و بديع بود که به سرعت در بين کاربران اينترنت به محبوبيت رسيد و افزون بر فرستادن نوشتار، کم کم امکان قرار دادن فيلم، عکس و فايل صوتي بر روي خروجي اين سايت فراهم شد. در واقع مي شود گفت يک جور دفتر خاطرات روزانه ي آنلاين است. اما اين ها نيمه پر ليوان هستند. توئيتر در سال هاي گذشته، بيش از اين که يک دفتر خاطرات آنلاين باشد، تبديل به پايگاهي براي هماهنگي آشوبگراني شد که به خيال خود سعي داشتند در داخل کشور آشوب به پا کنند.

جايگاه توئيتر در ايران

اين شبکه به ظاهر اجتماعي، در ايران طرفداران زيادي پيدا کرد و اوج فعاليت آن در انتخابات رياست جمهوري دور دهم ايران بود. البته بعد از وقايع فتنه سال 88، اين سايت طعم فيلترينگ را چشيد.
بعدها مشخص شد، سازمان سيا از شبکه هاي اجتماعي اينترنتي توئيتر و فيس بوک براي انتشار داستان هايي درباره ضرب و شتم هاي خونين، درگيري هاي مسلحانه، و کشتارهاي گسترده در ايران که هيچ گاه تأييد نشد، استفاده کرده است. تأثيرگذاري اين فضاسازي مجازي تا حدي بود که مشاور سابق امنيت ملي جرج بوش هم در مقاله اي که در روزنامه «کريستين ساينس مانيتور» منتشر شده است خواستار تعلق جايزه صلح نوبل به بانيان سايت توئيتر به دليل نقش اين رسانه در رخدادهاي پس از انتخابات رياست جمهوري دهم در ايران شد!
«مارک پفيفل» در اين باره گفت: در اوج ناآرامي ها در ايران به طور ميانگين در هر ساعت بيش از 220 هزار مطلب از سوي کاربران ايراني در داخل و خارج اين کشور روي اين شبکه قرار مي گرفت. اوج فعاليت توئيتر مربوط به انتخابات ايران و حوادث پس از آن بود. به گونه اي که توئيتر اعلام کرد؛ انتخابات رياست جمهوري ايران، پر طرفدارترين عنوان سال 2009 در خدمات «ميکرو بلاگينگ» بوده است. در واقع توئيتر با امکان گزارش لحظه به لحظه به شکل پيامک و مولتي مديا، نقش اصلي را در سود دهي هاي خاص جنگ نرم بازي مي کرد. توئيتر که نقش بي سيم و شبکه ارتباطي نيروهاي اپوزيسيون را بازي مي کرد، تحت فشار دستگاه حکومتي امريکا تعميرات ماهيانه خود را انجام نمي داد تا مبادا ارتباط با آشوبگران لحظه اي قطع شود.
کلينتون وزير امور خارجه امريکا در ديدار با ليبرمن، وزير امور خارجه اسرائيل گفته بود: توئيتر ابزاري مهم است که به معترضان ايراني به ويژه جوانان اجازه مي دهد در جريان حوادث اخير انتخابات رياست جمهوري با يکديگر درتماس باشند. اين اظهارات کلينتون پس از آن عنوان شد که روزنامه نيويورک تاميز گزارش داد؛ وزارت خارجه آمريکا با ارسال ايميلي به شبکه اجتماعي توئيتر درخواست کرده که به خاطر کاربران ايراني، تعميرات شبکه خود را به تعويق بيندازد.
کلينتون در صحبت هاي خود گفته بود: «ظاهراً توئيتر بسيار مهم است و در زماني که منابع اطلاعاتي ديگري وجود ندارد، اين شبکه نقش مهمي در حفظ خطوط ارتباطي بر عهده دارد و به افراد امکان را مي دهد اطلاعات را مبادله کنند.»
منبع: نشريه ديدار آشنا، شماره 133

 3 نظر
  • 1
  • ...
  • 43
  • 44
  • 45
  • ...
  • 46
  • ...
  • 47
  • 48
  • 49
  • ...
  • 50
  • ...
  • 51
  • 52
  • 53
  • ...
  • 70

مدرسه علمیه کوثر زرندیه

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اثبات ولايت امام علي (ع)
  • اخبار
    • حوزه
    • سیاسی
    • فرهنگی
  • اخلاقی
  • اطلاعات عمومی
  • اللهم عجل لولیک الفرج
  • امام خامنه ای
  • داستان وشعر
  • دخترانه
  • درد دل
  • دشمن شناسی
  • ریحانه النبی
  • شهدا را یاد کنید حتی با یک صلوات
  • عرفان های نو ظهور
  • عقاید
  • قرآن نسخه ای شفا بخش
  • مذهبی
  • مشاوره ازدواج وخانواده
  • مطالب طنز
  • مناسبت ها
  • مهدویت
  • پزشکی
  • پژوهشي
  • گل گفته ها
  • گنجینه های نور

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار وبلاگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس