چای باطعم خدا
04 دی 1390 توسط خدادادی
این سماور جوش است
پس چرا می گفتی
دیگر این خاموش است؟
باز لبخند بزن
قوری قلبت را
زودتر بند بزن
توی آن
مهربانی دم کن
بعد بگذار که آرام آرام
چای تو دم بکشد
شعله اش را کم کن
دست هایت:
سینی نقره نور
اشک هایم
استکان های بلور
کاش
استکان هایم را
توی سینی خودت می چیدی
کاشکی اشک مرا می دیدی
خنده هایت قند است
چای هم آماده است
چای با طعم خدا
بوی آن پیچیده
از دلت نا همه جا
پاشو مهمان عزیز
توی فنجان دلم
چایی داغ بریز
عرفان نظر آهاری