مسابقه 20 بهمن 1390 توسط خدادادی صبح زود، همين که از خانه بيرون زد گفت «مسابقه ميديم!» و قبل از اينکه نظر او را بشنود، ادامه داد «از الان تا شب» چشمش به زن جواني افتاد که از سر کوچه ميآمد؛ سريع نگاهش را کج کرد و به شيطان گفت: فعلاً يک، هيچ به نفع من! مطلب قبلیمطلب بعدی