چگونه میتوان محبت اهل بیت ع را در دل نهادینه کرد؟
1- دوران پيش از كودكى
آنچه در ساختن شخصيت يك انسان مؤثر است، خيلى پيشتر از مدرسه و جامعه آغاز مىشود و به مسأله تغذيه، شير مادر، روحيات والدين، شرايط ايّام باردارى، انعقاد نطفه و… هم مربوط مىشود و موضوع وراثت نيز، در جاى خود مهمّ است.
اهل معرفت و انسانهاى دقيق و ارزشى، در به وجود آوردن نسلى پاك، نجيب، باايمان و اهل صلاح و فلاح، به اين نكات و ريزهكاريها هم توجّه مىكنند.
در زندگىنامه بسيارى از بزرگان دين يا شهيدان اسلام مىخوانيم و مىشنويم كه مادرانشان آنان را با وضو شير دادهاند، ايام باردارى و شيردادن، مواظب حالات روحى خود، غذاى حلالى كه مىخوردهاند، مجالسى كه شركت مىكردهاند، كتابهايى كه مىخواندهاند و… بودهاند. اين مراقبتها در روحيه و خصلتهاى كودك تأثير مىگذارد. اينكه مادر در ايام باردارى يا هنگام شير دادن، چه صداها و نوارهايى بشنود (ترانه يا تلاوت قرآن يا نوحه و مداحى و…) و چه تصاوير و فيلمهايى ببيند، در چه جلساتى شركت كند، با چه كسانى معاشرت داشته باشد، در تكوين شخصيت معنوى فرزند بىاثر نيست. برخى از سفره امام حسين(ع) و اطعام ايام عاشورا و غذاهاى نذرى، به قصد تبرك استفاده مىكنند. اين ايمانها و عقيدهها به نوزادهم منتقل مىشود.
آنچه در آداب و سنن اسلامى در مورد كودكان و نوزادان است (از قبيل: از خداوند فرزند صالح خواستن، دايه صالح گرفتن براى شير دادن، توجه به انتقال اخلاق دايه به فرزند، كام نوزاد را با آب فرات و تربت كربلا برداشتن، هنگام تولد و نامگذارى در گوش او اذان و اقامه گفتن، نام نيك بر او نهادن، از نام ائمه بر فرزندان گذاشتن، ياد دادن قرآن و حديث اهل بيت به فرزندان و آموختن نماز و واداشتن به روزه و… ) همه نشان دهنده تأثير اينگونه امور در خلق و خوى كودكان است.
از على(ع) روايت است كه فرمود: من از خداى خود فرزندانى زيباروى و خوش قامت نطلبيدم، بلكه از پروردگارم خواستم فرزندانى به من عطا كند كه مطيع خدا و خائف از او باشند، تا هر گاه به آنان مىنگرم كه مطيع خدايند، چشمانم روشن گردد.(1)
امام سجّاد(ع) نيز در دعاى مخصوص فرزندان، بيشتر نكتههاى معنوى و دينى و اخلاقى و صلاح و فلاح و تقوا و بصيرت و اطاعت خدا و محبّت اولياى الهى و دشمنى با دشمنان خدا مىطلبد:
«وَ اجعلهم اَبراراً اَتْقياءَ بُصَراءَ سامعينَ مُطيعينَ لك وَلِاَوليائك مُحبّينَ مُناصِحينَ و لجميعِ اَعْداءِك مُعاندينَ و مُبغِضينَ».(2)
پس دوران كودكى، فصل تربيت دينى و تربيت ولايى كودكان است و محبت اهل بيت هم يكى از شاخههاى همين «تربيت دينى» است.
من غم و مهر حسين، با شير از مادر گرفتم
روز اوّل كامدم، دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم يك قطره از بوى حسينى
سبقت از مشك و گلاب و نافه و عنبر گرفتم
حضور ما در جلسات حسينى و اشك ريختن در سوگ اباعبداللَّه(ع) و شنيدن حرف و حديث امامان و اهل بيت، در روح كودكى كه در رحم يا در آغوش دارد، تأثيرگذار است.
«… در حسينيه دلمان، مرغهاى محبّت سينه مىزنند و اشكهاى يتيم در خرابه چشم، بيقرارى مىكنند. سينه ما تكيهاى قديمى است، سياهپوش با كتيبه درد و داغ. درب آن با كليد «يا حسين» باز مىشود و زمين آن با اشك و مژگان، آب و جارو مىشود.
ما دلهاى شكسته خود را وقف اباعبداللَّه(ع) كردهايم و اشك خود را نذر كربلا، و اين «وقفنامه» به امضاى حسين(ع) رسيده است. اين است كه زيارت، ترجيع بند ايّام سال ماست.
صبحها وقتى سفره دعا و عزا گشوده مىشود، دل روحمان گرسنه عاطفه و تشنه عشق مىشود. ابتدا چند مشت «آب بيدارى» به صورت جان مىزنيم، تا «خواب غفلت» را بشكنيم. زيارتنامه را كه مىبينيم، چشممان آب مىافتد. «السلام عليك» را كه مىشنويم، بوى خوش كربلا به مشاممان مىرسد. تودههاى بُغض در گلويمان متراكم مىگردد و هواى دلماى ابرى مىشود و آسمان ديدگانمان بارانى.
سر سفره ذكر مصيبت، قندان دهانمان را پر از حبّه قندهاى «يا حسين» مىكنيم و نمكدان چشممان دانه دانه اشك بر صورتمان مىپاشد. به دهان كه مىرسد، قند و نمك در كاممان مىآميزد و اين محلول شور و شيرين، درمان عشق ماست و نمكگير سفره حسين(ع) مىشويم. اين است كه تا آخر عمر، دست و دل از حسين(ع) بر نمىداريم. آنگاه جرعه جرعه زيارت عاشورا مىنوشيم و سر سفره توسّل، «ولايت» را لقمه لقمه در دهان كودكانمان مىگذاريم.
غذاى ما از عطاى حسين(ع) است. الحمدللَّه… در اين خشكسالى دل و قحطى عشق، نم نم باران اشك، غنيمتى است كه رواق آينه كارى شده چشمان ما را شستشو مىدهد. خدايا ما را به چشمه كربلا و نهر علقمه تشنهتر كن و معماراشك را براى آبادى دلهايمان بفرست.
امروز بر سرْدرِ دلهاى ما پرچمى نصب شده كه بر آن نوشته است: «السلام عليك يا اباعبداللَّه».(3)
ريشههاى حب اهل بيت، در دوران خردسالى و شيرخوارگى نيرو مىگيرد و در جوانى و بزرگسالى ميوه و برگ و بار مىدهد. آرى…
به جام جان نريخت مهر ديگرى
از آن دمى كه دل شد آشناى تو
اين مرحله، به مراقبتها و رفتارهاى والدين در دوران شيرخوارگى و نوزادى فرزندان مربوط مىشود.
امّا… اينك ماييم و كودكان و نوجوانان موجود در جامعه و ضرورت و اهميّت تربيتِ ولايى و دينى آنان.
در اينكه چگونه مىتوان جوانان و نوجوانان را «مُحبّ آل محمد» و دوستدار اهلبيت(ع) بارآورد، راههاى مختلفى وجود دارد. برخى از اين راهها جنبه ذهنى و تئورى دارد، يعنى طرح موضوعات و مباحثى كه نتيجه آن ايجاد كشش و جذبه نسبت به خاندان پيامبر است. عمدتاً بيان فضايل و مناقب و مقامات و شرح حال و سيره اولياء الهى، حتّى ذكر شمايل و اوصاف ظاهرى آنان، از اين بخش است. بعضى حتى از راه تصاوير و عكسهاى منسوب به پيامبر و امامان، به آنان علاقه پيدا مىكنند و تصوير، گذرگاه و معبرى براى ورود به دنياى زيبا و دوستداشتنىِ اولياى دين مىشود. برخى هم جنبه عملى و كاربردى است، يعنى اجراى برنامهها يا توجّه به نكات اجرايى و كاربردى كه نتيجه آن جاى گرفتن محبّت اهلبيت(ع) در دل كودكان و جوانان است و اين كار، عمدتاً از سوى پدران و مادران، اولياء و مربّيان، برنامهسازان، مسؤولان فرهنگى و تربيتى كشور و چهرههاى مورد توجّه و علاقه نسل نوجوان در جامعه است.
اينك برخى از اين راهها و شيوهها برشمرده مىشود:
2- پيوند با آب فرات و خاك كربلا
استفاده از نمادها و سمبلهايى كه به نوعى ارتباط با اهل بيت دارد، اين رابطه را تقويت مىسازد. «عاشورا» برجستهترين مظهر خطّ ولايت نسبت به اين خاندان است.
«شهادت» و «عطش» نيز دو جلوه مهمّ عاشوراست.
«آب فرات» يادآور تشنگى امام و اهل بيت او و وفاى عباس(ع) است و «تربت» سيدالشهدا، خاك آميخته به خون «ثاراللَّه» است و اين دو، فرهنگ عاشورا و حب اهل بيت را با خود دارند.
در تعاليم شيعه، از سنتهاى مؤكّد مذهبى، برداشتن كام نوزاد هنگام تولّد، با تربت سيدالشهدا و آب فرات است يعنى اندكى از اين يا آن، به كام نوزاد ماليدن، يا در دهان او چكاندن.
اين كار، هم پيوند دادن نوزادان از همان بدو تولد با اين خاندان و عاشوراست، هم نشانِ عشق والدين به ايجاد اين رابطه است، هم تأثير طبيعى اين «آب و خاك» در سرشت و طينت و خلق و خوى فرزندان است. همچنان كه طبق احاديث بسيار، خداوند در تربت سيدالشهدا «شفا» و خاصيت درمانى قرار داده است،(4) اثر ايجاد محبّت و امنيّت هم در اين تربت و آن آب نهاده است. پس، از راههاى عملى، يكى هم عمل به اين سنت دينى است. اثر ايجاد محبت در روايات مربوط به آن هم بيان شده است. امام صادق(ع) فرمود:
«حَنّكوا اولادَكم بماء الفراتِ».(5)
كام نوزادان خود را با آب فرات برداريد.
امام صادق(ع) به سليمان بن هارون بجلّى فرمود:
«ما اَظُنُّ احداً يُحَنِّكُ بماء الفراتِ الاَّ احبَّنا اهلَ البيت».(6)
گمان نمىكنم كه كسى با آب فرات، كام نوزاد را بردارد مگر آنكه ما خاندان را دوست بدارد.
آن حضرت، فرات را نهرى بهشتى مىداند كه به خدا ايمان آورده است و روزى يك قطره از بهشت در آن مىچكد. و نيز فرمود:
«مَن شَرِبَ مِن ماء الفراتِ وَحنَّكَ به فهو محبّنا اَهْلَ البيت».(7)
هر كس از آب فرات بنوشد، يا كام كودك را با آن بردارد، يقيناً دوستدار ما خاندان خواهد بود.
على(ع) فرمود:
«اِنّ اهلَ الكوفةِ لَوْ حَنَّكوا اولادَهم بماء الفراتِ لكانوا شيعةً لنا».(8)
اگر كوفيان، اولاد خودرا باآبفرات، كام برداشته بودند، شيعه ما مىشدند.
امام صادق(ع) فرمود:
«ما احدٌ يَشربُ من ماء الفراتِ وَ يُحنِّكُ به اذا اولَدَ الّا اَحبَّنا، لِأنَّ الفراتَ نهرٌ مؤمِنٌ».(9)
هيچ كسى نيست كه از آب فرات بنوشد، يا وقتى فرزند آورد، كام او را با آب فرات بردارد، مگر آنكه دوستدار ما شود، چرا كه فرات، نهرى مؤمناست.
آن حضرت، در مورد كام برداشتن نوزادان با تربت سيدالشهدا هنگام تولّد، چنين دستور داده است:
«حَنِّكوا اولادَكم بِتُربةِ الحسينِ، فانّها اَمانٌ».(10)
فرزندان خود را با تربت حسين(ع) كام برگيريد، چرا كه مايه ايمنى است.
البته در روايات، تأكيد شده است كه اين بهرهگيرى درمانى از تربت، وقتى است كه انسان به اين نكته باور داشته باشد كه خداوند در تربت آن حضرت، اين نفع و خير را قرار داده است.(11)
سنّتِ آميختن آب يا شربت به تربت سيدالشهدا و نوشيدن و نوشاندن آن به ديگران جهت درمان، زمان ائمّه هم رواج داشته است.(12) امروز نيز ميان معتقدان و شيفتگان اين مكتب، رايج است.(13)
3- استفاده از علاقه به محبوبيّت
هر كس دوست دارد مورد علاقه و محبّت ديگران باشد و مورد توجّه قرار گيرد. در جذب افراد، اظهار علاقه خيلى مؤثر است، بخصوص آن طرفى كه انسان مورد علاقه او باشد اگر شخصيّتى معروف، مهم و معتبر باشد، مورد رغبت بيشترى است. تا چه رسد به اينكه آن طرف، خدا و حضرت رسول(ص) و ائمّه اطهار(ع) باشند. بايد چنين القا كرد كه رشته محبت و علقه ولايى با اهلبيت(ع) موجب مىشود انسان محبوب خدا و رسول خدا (ص) گردد و چه موهبتى بالاتر از اين؟ طرح اين مسأله كه ائمّه(ع) دوستدارانشان را دوست دارند، ايجاد محبّت مىكند. روايت در اين زمينه بسيار است، از جمله اين حديث:
كسى به محضر امام على(ع) رسيد و گفت: السلام عليكَ يا اميرالمؤمنين و رحمةاللَّه و بركاته، كيفَ اصبَحْتَ؟ سلام (و رحمت و بركات خدا) بر تو اى امير مؤمنان. چگونه صبح كردى و چگونهاى؟
حضرت سر بلند كرد و پاسخ سلامش را گفت و فرمود:
«اصبحتُ مُحِبّاً لِمُحِبِّنا و مُبغِضاً لِمَن يُبغِضُنا»(14)
صبح كردم، در حالى كه دوستدارِ دوستدارمان هستم و دشمن كسى كه با ما دشمنى دارد.
طرح مسأله حبّ متقابل و رضايت طرفينى ميان خدا و بنده يا پيامبر(ص) و امّت، كارساز است. قرآن هم نمونههايى دارد، همچون: «2م و رَضُواعنه»،(15) «فَسوفَ يأتى اللَّهُ بقومٍ يُحِبُّهم و يُحِبّونه».(16) كه در مورد اهل ايمان و عمل صالح و متعهدان به دين و ثابت قدمان در راه خداست.
با طرح اينكه خدا چه كسانى را دوست مىدارد؟ و پاسخ اين كه محبّان اهل بيت را، و نتيجهگيرى اين كه پس محبوب خدا شدن هم در سايه مودّت اهلبيت است، علاقهها را به اين خاندان مىافزايد.
هم دوست داشتن برگزيدگان افتخار است، هم محبوب آنان بودن ارزش است. در زيارت «اميناللَّه»، در حرمهاى ائمه معصومين از خداوند چنين درخواست مىكنيم:
خدايا! دل و جان مرا شيفته اولياى برگزيدهات قرار بده و مرا در زمين و آسمانت محبوب گردان:
«مُحِبَّةً لِصَفْوَةِ اولياءك، مَحبوبةً فى أَرضِك و سماءك».(17)
دوستى با اهلبيت(ع) انسان را با اين خانواده همخون و همدل مىسازد و عضو اين خانواده الهى مىگرداند. همچنان كه سلمان فارسى را رسول خدا(ص) از اين دودمان دانست و فرمود: «سلمانُ مِنّا اهلَ البيت»(18) «سلمان از ما خاندان است».
چنين تعبيرى را پيامبر اكرم(ص) درباره ابوذر غفارى هم فرموده است و امام صادق(ع) نيز درباره فُضيل بن يسار(19) و يونس بن يعقوب(20) فرموده است كه اينان از ما خاندان هستند.
اين موهبت بزرگى است كه انسان از خاندان پيامبر محسوب شود. محبّت اهلبيت، چيزى است كه اين امتياز را براى دوستدار مىآورد. به اين دو حديث توجه كنيد (كه يكى محبّت و ديگرى تقوا و عمل صالح را زمينهساز عضويت در مجموعه اهلبيت مىداند):
امام باقر(ع): «مَنْ اَحَبَّنا فهو مِنّا اَهل البيتِ»(21) «هر كه ما را دوست بدارد از ما خاندان است».
امام صادق(ع): «مَنِ اتّقى مِنكم وَ اَصْلَحَ فهو منّا اهلَ البيت».(22) «هر كس از شما كه تقوا پيشهكند و در پى صلاح و اصلاح باشد، او از ما اهلبيت است».
توجّه به اين نكته مهمّ است كه محبّت به تنهايى، بدون تقوا و صلاح و اصلاح، چندان كارساز نيست و محبّت واقعى به همان همسويى مىكشد.
4-توجه به عنايت اهل بيت به شيعه
پيروان و دوستداران اهل بيت(ع)، مورد عنايت و توجّه و تقدير خاندان پيامبرند. توجه داشتن و توجه دادن به اين عنايت و محبت و تكريم، محبت آنان را در دلها ايجاد مىكند يا مىافزايد. اهل بيت، هوادارانشان را دوست دارند، آنان را مىشناسند، آنان را شاخ و برگ درختى مىدانند كه به خودشان مربوط مىشود، در دنيا گرفتارىهايشان را حل مىكنند، در آخرت از آنان شفاعت مىكنند و محبّان خويش را از ياد نمىبرند.
در اين زمينه احاديث فراوانى است كه به چند نمونه اشاره مىشود:
1 - حُذيفة بن اُسَيد غفارى گويد: امام حسن مجتبى(ع) وقتى با معاويه صلح كرد و به مدينه برمىگشت همراهش بودم. پيش او يك بار شتر بود كه همواره همراه آن بود و جدا نمىشد. روزى گفتم: اين بار چيست كه از تو جدا نمىشود؟
فرمود: مىدانى چيست؟ گفتم: نه. فرمود: «ديوان» است. گفتم: ديوان و دفترِ چيست؟ فرمود: دفتر شيعيان ماست، نامهايشان در آن است: «ديوانُ شيعتِنا فيه اَسماؤهُم».(23)
2 - امام صادق(ع) به ابوبصير فرمود:
«… وَ عَرفْنا شيعتنا كَعِرفانِ الرّجُلِ اهلَ بيته».(24)
ما شيعيان خود را مىشناسيم، همانگونه كه يك فرد، خانواده خود را مىشناسد.
3 - امام سجاد(ع) فرمود: ما هر كس را ببينيم، مىشناسيم كه مؤمن حقيقى است يا منافق. شيعيان ما ثبت شدهاند و نامهايشان و نامهاى پدرانشان معروف است، خدا از ما و از آنان پيمان گرفته است، هر جا كه ما وارد شويم آنان نيز وارد مىشوند:
«اِنَّ شيعتَنا لمكتوبُونَ مَعْرُوفون بِأسمائِهِم و اسماء آبائهم، اَخَذَ اللَّه الميثاقَ علينا و عَلَيهم، يَرِدونَ مَوارِدَنا وَ يَدخُلون مَداخِلَنا».(25)
4 - امام كاظم(ع) در مورد آيه «وَمِمَّنْ هَدَيْنا وَ اجْتَبَيْنا»(26) فرمود:
«فَهُم وَاللَّهِ شيعَتُنا الّذين هَداهُمُ اللَّهُ لِمَوَدَّتِنا وَاجْتَباهُمْ لِدينِنا…».(27)
به خدا قسم آنانند شيعيان ما، آنان كه خداوند بر مودّت و دوستى ما هدايتشان كرده و براى آيين ما آنان را برگزيده است.
اين كه انسان توفيق مودّت و پيروى اين خاندان را داشته باشد، توفيق ارزشمندى است كه نصيب همه نمىشود و بر اين نعمت معنوى بايد خداوند را سپاس گفت. عنايت ديگر ائمه، در مورد حساب و شفاعت شيعه جلوهگر است كه در حديث بعد آمده است.
5 - امام صادق(ع) در ذيل آيه «اِنّ اِلَينا اِيابَهُم ثُمّ اِنّ عَلينا حِسابَهُم»(28) فرمود:
«اِذا كانَ يَومَ القِيامَةِ جَعَلَ اللَّهُ حسابَ شيعَتِنا عَلَينا…».(29)
چون روز قيامت فرا رسد، خداوند حسابرسى شيعيان ما را برعهده ما مىگذارد.
و در حديث ديگرى از آن حضرت است:
«نَشْفَعُ لِشيعَتِنا فَلا يَرُدُّنا رَبُّنا».(30)
ما براى شيعيان خود شفاعت مىكنيم، خداوند هم شفاعت ما را ردّ نمىكند.
6 - امام صادق(ع) فرمود:
«اَيْنَما نَكُونُ فَشيعتُنا مَعَنا».(31)
ما هر جا كه باشيم، پيروان ما با مايند.
حتى در ورود به بهشت نيز اين همراهى وجود دارد، على(ع) فرموده است: از هشت درِ بهشت، پنج در است كه شيعيان و دوستداران ما اهل بيت از آن وارد مىشوند:
«… و خمسةُ ابوابٍ يَدخُل مِنها شيعتُنا وَ مُحبّونا».(32)
7 - امام صادق(ع) در مسجد، گروهى از شيعيان را ديد، به آنان نزديك شد و سلامشان داد و فرمود: به خدا قسم من بوى شما و روح شما را دوست دارم، ما را با تقوا و تلاش، يارى كنيد. شما ياران دين خداييد، شما پيشتازان به سوى بهشتيد، ما بهشت را براى شما تضمين كردهايم، هر چيزى شرفى دارد، شرافتِ دين، شيعه است. هر چيزى ستونى دارد، ستون دين، شيعه است. هر چيزى سروَرى دارد، و بهترين مجالس و سرور آنها، مجالس شيعه است:
«وَاللَّهِ اِنى لَاُحبُّ ريحَكُم وَ ارواحَكم… اَنتمُ السّابِقونَ الى الجنّة، قد ضَمِنّا لكم الجنانَ بِضَمانِ اللَّهِ وَ رَسُولِه… اَلا وَ اِنّ لِكُلِّ شَىءٍ شَرَفَاً وَ شرفُ الدينِ الشيعةُ، اَلا اِنّ لِكُلِّ شئٍ عِماداً وَ عِمادُ الدّينِ الشيعةُ، اَلا و انّ لكُل شئٍ سَيّداً وَ سيّدُ المجالسِ مجالسُ شيعَتِنا».(33)
8 - امام باقر(ع) درباره «شجره طيّبه» كه در قرآن است، فرمود: آن درخت، حضرت رسول(ص) است، تنه آن، على(ع) است، شاخهاش فاطمه(س) است، ميوههايش فرزندان فاطمه زهرايند و شيعه، برگهاى آن درختاند (وَ اوراقُها شيعتُنا) هرگاه يكى از شيعيان ما از دنيا برود، برگى از آن درخت افتاده و هرگاه نوزادى براى شيعه به دنيا آيد، به جاى آن برگ، برگى مىرويد.(34)
9 - اميرالمؤمنين(ع) فرمود:
«اِنَّ اللَّه تعالى اِطّلَعَ اِلَى الأرضِ فاختارَنا وَاختار لنا شيعةً يَنصرونَنا و يَفْرَحُونَ بِفَرَحِنا وَ يَحزَنُون لِحُزْنِنا وَ يَبْذِلُونَ اَنْفُسَهم وَ اموالَهُم فينا، فاولئك مِنّا وَ اِلَينا وَهُم مَعَنا فِى الجِنَان».(35)
خداوند بر زمين اشراف و عنايت و نگاه كرد پس ما را برگزيد و براى ما پيروانى برگزيد كه ما را يارى مىكنند، با شادى ما شاد مىشوند، بر اندوه ما اندوهگين مىشوند و جانها و مالهايشان را در راه ما خرج مىكنند، پس آنان از ما و به سوى مايند و آنان در بهشت با ما خواهند بود.
اين نيز عنايت خدا و اهل بيت به پيروان اين خاندان و برگزيدگى و منتخب بودن صاحبان اين محبت و ولايت را مىرساند. اين عنايات خاص، موجب ازدياد محبت انسان به اين خاندان جود و كرم مىشود و دلبستگى و دلدادگى مىآورد.
درباره جايگاه و منزلت شيعه نزد ائمّه اطهار و توجه خاصّى كه به مواليان خود دارند و مقامى كه خدا براى سيرابشدگان از چشمه محبت و ولاى آل اللَّه قرار داده، آن قدر حديث است كه از شمار بيرون است. نقل آنها كتابى قطور خواهد شد. امّا براى آشنايى با مضامين گوشهاى از اين احاديث، عنوانِ بعضى از اين فضيلتها و ويژگيها را مىآوريم:(36)
شيعيان على(ع) در قيامت سيراب، و رستگار و كاميابند. شيطان بر پيروان على(ع) سلطه ندارد. شيعيان على شيعه خدايند، شيعيان على، آمرزيدهاند، در قيامت به دست على(ع) از كوثر سيراب مىشوند، پيروان او در دنيا و آخرت منصورند و برگه عبور از آتش مىگيرند و ايمناند، اگر شيعه نبود، دين خدا استوار نمىشد، آنان بهترين بندگان و بر صراط حقّاند و دين اهل بيت را گرفتهاند، شيعيان ما به خدا و به عرش خدا و به ما نزديكتر از ديگرانند، پيروان ما گواه و شاهد بر مردم ديگرند، ما و شيعه ما «اصحاب اليمين» هستيم، شيعيان ما هدايت يافته، صابر، گرانقدر، صادق و رها از سلطه و نفوذ شيطانند، پيروان ما هنگام رستاخيز، با چهرههاى نورانى از قبرها برانگيخته مىشوند و سواره به محشر مىآيند، با نور خدايى مىنگرند، از سرشت ما آفريده شدهاند، هم ما برگزيدهايم هم شيعيان ما، آنان از شعاع نور ما خلق شدهاند. خداوند در دنيا شيعه ما را از گناهانشان پاك مىكند، خداوند از شيعيان ما ميثاق ولايت گرفته است، ما گواه بر شيعيانيم و شيعيان شاهد بر ديگرانند، شيعيان ما مىتوانند نسبت به خانواده خود هم شفاعت كنند، شهيد شيعه بر شهداى ديگر برترى دارد، پيروان با ايمان ما با پيامبر خويشاوندند و… صدها كرامت و فضيلتِ ارجمند.
البته اين اوصاف و فضايل و جايگاه والا، به همان اندازه كه قيمتى و محبّتآور و دوست داشتنى است، مسؤوليت و تعهّد و مراقبت و ديندارى بيشترى مىطلبد، تا انسان شايسته اين همه مقام و رتبه شود (به نكايات پايانى اين جزوه دقت كنيد).
5-بيان فضيلت حبّ آل پيامبر(ص(
فعّال ساختن كانال تبليغ محبّت اهل بيت(ع)، در جذب ديگران اثر دارد. گفتن و مطرح كردن خوبيهاى آنان مؤثّر است. به عنوان يك دستور كار، بايد فضيلت، آثار و بركات محبّت اهل بيت(ع) را بصورت پيوسته طرح كرد. به هر حال در عدّهاى اثر مىگذارد و مردم به دنبال يك موج تبليغاتى در رسانهها يا مراكز فرهنگى، به سمت و سويى گرايش مىيابند. در اين باره احاديث فراوان است. به عنوان نمونه: پيامبر اكرم(ص) فرمود:
اَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبّ آلِ محمّدٍ ماتَ شهيداً،
اَلا و من مات على حبّ آلمحمّدٍ ماتَ مغفوراً له،
اَلا و من مات على حبّ آلمحمّدٍ ماتَ مؤمناً مُستكمِلَ الأيمان،
اَلا و من مات على حبّ آلمحمّدٍ بَشَّرهُ ملكُ الموتِ بالجَنّة،
اَلا و من مات على حبّ آلمحمّدٍ فُتِحَلهفىقبره باباناِلَىالجنّة،
اَلا و من مات على حبّ آل محمّدٍ جَعلَ اللَّهُ قبَرهُ مَزارَ ملائكةِ الرّحمة…(37)
هر كس با محبّت آل محمد بميرد، شهيد مرده است، آمرزيده مىشود، با توبه مىميرد، با ايمان كامل مىميرد، فرشته مرگ او را به بهشت مژده مىدهد، در قبرش دو در به روى بهشت گشوده مىشود، قبر او زيارتگاه فرشتگان رحمت الهى مىشود.
چنين رواياتى فراوان است. ذكر اينها دلها را تكان مىدهد و شيفته اهلبيت(ع) مىسازد. از جمله نكاتى كه در فضيلت اين محبت در روايات فراوان آمده است اينهاست:
- حبّ اهل بيت، اساس دين و نظام دين است.(38)
- حبّ اهل بيت، حبّ خداست.(39) به قول مولوى:
اين محبّت از محبّتها جداست
حبّ محبوب خدا، حبّ خداست
- حبّ اهل بيت، حب رسول خداست.(40)
- حبّ اهل بيت، هديه الهى است.(41)
- حب اهل بيت، برترين عبادت است.(42)
- حبّ اهل بيت، باقيات الصالحات است.(43)
پس وقتى حب اهل بيت(ع) اين همه فضيلت دارد، بايد ظرف دل را از محبّت آنان پر كرد و عشقها و علاقهها را نثار آنان نمود كه شايستهترين افراد براى دوست داشتن و عشق ورزيدناند و ارزش دل به عنوانِ يك ظرف، بستگى به محتواى محبّتى دارد كه در آن است. قيمت انسان، به عشقى است كه در ظرفِ دلش جاى مىگيرد. هر چه آن معشوق و محبوب، ارزشمندتر و نفيستر باشد، انسان هم قيمتىتر و پربهاتر مىشود.
رسول خدا(ص) فرمود: اى مردم! پيوسته مودّت ما خاندان را داشته باشيد و از آن جدا نشويد، هر كس خدا را در حالى ملاقات كند كه مودّت ما را داشته باشد، با شفاعت ما وارد بهشت مىشود.(44)
6- طرح نيازمندى و بهرهمندى از اين محبّت
انسان معمولاً مجذوب كسى يا جايى مىشود كه گره از كار او بگشايد و بهره برساند. در رابطههاى اجتماعى افراد، به وضوح اين مسأله ديده مىشود. در زندگى ممتد و مستمرّ ما كه تا آخرت ادامه مىيابد، كجاها گير مىكنيم و نياز به كمك داريم؟ هنگام مرگ، در برزخ، در رستاخيز، هنگام عبور از صراط و… كه بشدّت نيازمند و گرفتاريم، به كارسازى محبّت اهلبيت(ع) آگاه مىشويم. در اين زمينه هم حديث بسيار است از جمله اين چند حديث مشهور رسول خدا(ص):
1 - «حُبّى و حُبُّ اهلِ بيتى نافعٌ فى سَبعةِ مَواطِنَ اَهوالُهُنَّ عظيمةٌ: عندَ الوفاةِ و فى القبر و عندَ النُّشورِ و عندَ الكتابِ و عندَ الحسابِ و عندَ الميزانِ و عند الصِّراط».(45)
حبّ من و محبت اهل بيت من در هفت جا سود مىبخشد، هفت جايى كه هول و هراس آنها عظيم است: هنگام مرگ، در قبر، هنگام برخاستن از قبر، هنگام تحويل نامه اعمال، هنگام حساب و بررسى اعمال، هنگام سنجش عملها و هنگام عبور از صراط.
2 - «سَأل رَجُلٌ رسولَ اللَّهِ عَنِ السّاعة، فقال: ما اَعْدَدْتَ لها؟ قال: ما اعدَدْتُ لها كبيراً، اِلّا انّى اُحِبُّ اللَّهَ و رسولَه. قال: فَاَنْتَ مَعَ مَنْ اَحْبَبْتَ (المرءُ مَعَ مَن اَحَبّ) قال انسٌ: فما رأيتُ المسلمينَ فَرِحُوا بعدَ الأسلام بِشىءٍ اَشَدَّ مِن فَرَحِهِم بِهذا».(46)
مردى از پيامبر پرسيد كه قيامت كى است و چگونه است؟ حضرت پرسيد: براى قيامت چه آماده كردهاى؟ گفت: چيز مهمّى آماده نكردهام، جز اينكه خدا و پيامبرش را دوست دارم. حضرت فرمود: تو با كسى هستى كه دوست مىدارى (انسان با كسى محشور مىشود كه دوستش دارد). انس گويد: من نديدم كه مسلمانان، پس از اسلام به چيزى بيش از اين سخن خوشحال شوند.
3 - على(ع): «مَن اَحَبَّنا كانَ مَعَنا يومَ القيامة، ولو اَنَّ رَجُلا اَحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ».(47)
هر كس ما را دوست بدارد، در روز قيامت با ما خواهد بود، اگر كسى يك سنگ را دوست بدارد، خداوند او را با آن سنگ محشور مىسازد.
اين مژده بزرگى است كه علاقهمند به اهلبيت(ع) بداند كه در آخرت هم با آنان محشور خواهد بود. وقتى محبّت تا اين اندازه كارساز است، چرا اين گنج را نداشته باشيم؟
امام صادق(ع) مىفرمايد: دم مرگ، وقتى كه جانتان به گلوگاه مىرسد، بيشترين نياز را به محبّت ما داريد. اگر حبّ ما در دلتان بود، فرشته مژدهرسان مىآيد و مىگويد: هراسى نداشته باش، كه ايمن شدى.(48)
آثار محبت اهل بيت(ع) در روايات، بسيار فراوان ذكر شده است، جمعبندى اين آثار و منافع، بخصوص براى مرحله آخرت، در اين عنوانها مىگنجد:(49)
- موجب از بين رفتن گناهان مىشود.(50)
- دل را پاك مىسازد.(51)
- در دل، حكمت جارى مىسازد.(52)
- كمال دين است.(53)
- موجب برخوردارى از شفاعت است.(54)
- نور در قيامت است.(55)
- ايمنى در قيامت است.(56)
- موجب ثبات در صراط است.(57)
- از آتش دوزخ نجات مىدهد.(58)
- موجب محشور شدن با اهل بيت است.(59)
- انسان را بهشتى مىسازد.(60)
- موجب خير دنيا و آخرت و نجات از عذاب قبر است.(61)
حضرت رسول(ص) فرمود: خداوند به هر كس محبت امامان از اهلبيت مرا روزى كند به خير دنيا و آخرت رسيده و بىشك اهل بهشت است و در حبّ اهلبيت من بيست خصلت و فايده است، ده تا در دنيا و ده تا در آخرت.(62)
توجّه به آثار و بركات اين محبّت، سبب شيفتگى انسان به اهل بيت(ع) مىشود و اين گوهر گرانبها را در نظر افراد، ارزشمند مىسازد. نمونههاى متعدّدى نقل شده از كسانى كه به خواب زندگان آمدهاند و چون از اوضاع و احوال پس از مرگ از آنها سؤال شده، در پاسخ گفتهاند: بازار عمل خيلى كساد است، آنچه ما را نجات داد، محبّت خاندان پيامبر بود. اين نيز بخشى از نيازمندى ما را به محبّت و كارساز بودن مودّت اهلبيت نشان مىدهد.
7- ارزش جلوه دادن محبّت اهل بيت(ع)
وقتى كارى مورد تقدير و تشويق قرار مىگيرد و به عنوان «الگو» مطرح مىشود، در ديگران هم جذبه و كشش ايجاد مىكند. ارزشگذاران جامعه، مسؤولان فرهنگى هنرى، برگزاركنندگان مسابقات، جايزهدهندگان، اينها همه در ارزش به شمار آمدن اين محبّت نقش دارند. وقتى كسى به خاطر شعر گفتن يا قصّه نوشتن يا كتاب خواندن در مورد ائمّه(ع) تشويق شود، هم محبّت پيدا مىكند و هم به خاطر اين پيوند، احساس عزّت و سربلندى دارد. چون مىداند كه اين كيف و چادر و كتاب و جايزه را به خاطرِ اين موضوع جايزه گرفته است و از آن قضيّه، خاطره شيرينى به يادش مىماند كه در پديد آوردن اين جذبه، مؤثر است.
افراد نسبت به هر چه مورد تشويق و احترام قرار مىگيرند، از جمله گرايشهاى مذهبى و علاقه به اهلبيت، به آنها علاقه بيشترى پيدا مىكنند و اگر بىتوجهى و برخورد سرد ببينند، دلسرد و زده مىشوند. در اين زمينه، بخصوص تشويق در حضور ديگران مؤثرتر است. البته بايد دقت كرد كه تشويق، حالت «رشوه» پيدا نكند.
در جامعه به هر چه بها داده شود، هم نسبت به آن گرايش پيدا مىشود و هم طرفداران، با غرور و افتخار آن را مطرح مىكنند. مثلاً وقتى از جوانها مىپرسند: درباره چه چيزى شعر مىگوييد، اغلب مىگويند: عشق، بهار، دوستى، زندگى، گل و بلبل و… وقتى از نوجوانان و جوانان پرسيده مىشود: چه كتابهايى مىخوانيد، مىگويند: رمان، كتابهاى علمى، داستانهاى تخيّلى و…
گويا سختشان است بگويند كه درباره خدا و نماز و ائمّه(ع) شعر مىگوييم يا كتابهاى مربوط به اهلبيت(ع) و كتب دينى مىخوانيم. چون از اين جهت مورد تشويق قرار نمىگيرند و با نام اينها آب دهانشان راه نمىافتد و احساس غرور شخصيت و باليدن و فخر فروختن نمىكنند.
بايد شرايطى پيش آورد كه اگر كسى درباره اهل بيت(ع)، شعر گفت، شعر حفظ كرد، حديث حفظ كرد، كتاب خواند، قصّه نوشت، فيلم ساخت، تابلوى هنرى كشيد، يا حتى نام ائمّه(ع) را داشت يا نام اهلبيت(ع)را روى فرزند خود گذاشت، احساس افتخار و سربلندى كند و اين را ارزش احساس كند و ارزنده تلقّى كند. حبّ اهلبيت، لطف و موهبت ويژه الهى است كه در دلهاى شايسته جاى مىگيرد. به فرموده حضرت رضا(ع):
«يَهدِى اللَّهُ لِولايتنا مَنْ اَحَبَّ».(63)
خدا هر كه را دوست بدارد، به ولايت ما راهنمايى مىكند.
به قول شهريار:
چه شاعران كه هم اهل صفا و مردِ رهند
ولى «مقام ولايت» به هركسى ندهند
معمولاً اشخاصى كه به خاطر مثلاً نام على، مهدى، فاطمه، حسين و… در مناسبتهاى ويژه امامان، جايزه مىگيرند، نسبت به اين نامها و صاحبان آنها علاقه پيدا مىكنند و ديگران هم آروز مىكنند كه كاش چنين نامهايى داشتند و به مواهب و هدايايى نايل مىشدند. به اين نكته بايد چنان ظريف عمل شود كه شوقِ داشتن چنين نامهايى در دل ايجاد شود، نه آنكه به خاطر نداشتن اين اسامى، عقده و بدبينى و احساس حقارت پديد آيد و اثر منفى به بار آورد. اين محبت بايد چنان نفيس و قيمتى معرفى شود كه دارنده آن، به داشتنش افتخار كند و آن را كوچك نشمارد. توصيه امام صادق(ع) است كه: مودّت و دوستى ما را كوچك نشماريد، چرا كه از باقيات صالحات است.(64)
مهر تو را به عالم امكان نمىدهم
اين گنج، پربهاست، من ارزان نمىدهم
وقتى از رسانهها، تلويزيون، مسابقات و گزارشها، «الگو» معرفى مىشود، تأثيرگذار است و همان الگوى مطرح شده، محبوب دلها مىشود، خواه يك فوتباليست باشد، يا آوازخوان، يا حافظ قرآن، يا مخترع، يا نقاش و شاعر و هركس در هر زمينه و موردى مورد تشويق و تكريم قرار گيرد، همان «جهت»، مورد توجّه مخاطبان اينگونه برنامهها واقع مىشود. تشويق يك هنرپيشه، گرايش به هنر را افزايش مىدهد، تشويق يك حافظ قرآن، علاقه به قرآن و قرائت و حفظ، پديد مىآورد و بزرگداشت يك دانشآموز موفق در المپيادهاى علمى، گرايش علمى جوانان را بالا مىبرد.
چهرهها، شعرها، شاعران و شخصيتهاى علمى، ادبى و هنرى كه حتّى در كتب درسى كودكان و نوجوانان مطرح مىشود، محبّت و علاقه مىآفريند. از اين رو در گزينش اينگونه چهرهها نيز بايد دقت كرد، چون معرفى يك شاعر ولايى و انقلابى، نوعى الگو دادن است و گرايشهاى مذهبى و اهلبيتى مىآورد.
امام صادق(ع) فرمود:
«يا مَعشرَ الشيعة! … عَلِّموا اَولادَكُم شِعْرَ العَبدى فَاِنَّهُ عَلى دينِاللَّه».(65)
اى گروه شيعه! به فرزندانتان شعر «عبدى» را بياموزيد، چرا كه او بر دين خداست.
اين توصيه امام صادق(ع) كه شيعيان شعر عبدى كوفى(66) را به بچههايشان ياد بدهند، بزرگترين تشويق و الگودهى است. شعر عبدى، از فضيلتهاى اهل بيت(ع)، موج مىزد. «سيد حِمْيَرى» كه از شاعران متعهّد شيعه است مىگفت: هر كس حديثى بگويد از فضايل على(ع) و اهل بيت(ع) كه من آن را در شعرم نگفتهام، اين اسبم را به او مىبخشم!
ابوطالب، پدر حضرت على(ع) از موحدان و مؤمنان به پيامبر اكرم بود و در وصف او اشعارى سروده است. نقل است كه حضرت على(ع) دوست مىداشت كه شعرهاى ابوطالب نقل و تدوين گردد و فرمود: آنها را ياد بگيريد و به فرزندانتان هم بياموزيد، چرا كه ابوطالب، بر دين خدا بود و در شعر او دانش بسيارى است:
«كانَ اميرُالمؤمنين(ع) يُعجِبُه اَن يُروى شعرُ ابىطالبٍ وَانْ يُدَوَّنَ وقال: تَعَلّموهُ وَعَلِّموه اولادَكُم، فانّه كانَ على دينِاللَّه وفيه علمٌ كثيرٌ».(67)
اين نيز نمونه ديگرى در الگودهى فرهنگى و ادبى و توجه به محتوا و درونمايه مثبت و سازنده شعر و شاعر است كه در انتقال به فرزندان بايد مورد توجّه قرار گيرد.
دختر ابو الأسود دوئلى وقتى فهميد كه خليفه، عسل را فرستاده تا محبت اهل بيت(ع) را از دل آنها بيرون كند، آنچه را خورده بود، پس آورد، و نخواست با خوردن عسل، مِهر آل على را از دست بدهد.(68)
معلّمان در اين مسائل خيلى مىتوانند خط دهى داشته باشند و به گرايشها و الگوگيريهاى نوجوانان جهت بدهند. حتى اگر يك دختر و پسرِ غير متعهّد، به خاطر اينكه اسمشان مهدى يا زينب و فاطمه است جايزه بگيرند، همين تأثير ضمنى در ايجاد محبّت مىكند. اگر اهداى جوايز، در سالروز مناسبتهاى دينى و اهلبيتى انجام گيرد، بخصوص ولادتهاى معصومين، در ايجاد زمينههاى گرايش مؤثر است.
در احاديث شفاعت آمده است كه روز قيامت، حضرت زهرا(س) شيعيان را شفاعت مىكند. آنان كه مورد شفاعت قرار گرفتهاند، از خدا مىخواهند كه منزلت و قدرشان آن روز معلوم گردد. به آنان خطاب مىشود: برگرديد و بنگريد، هركس به خاطر محبّت فاطمه(س) شما را دوست داشته، يا به شما طعام و لباس داده و آب نوشانده، يا از آبروى شما دفاع كرده، دست او را بگيريد و وارد بهشت سازيد.(69) اين نيز نشان دهنده ارزش اين محبّت و اثربخشى آن در قيامت است. برگرفته از کتاب راههای ایجاد محبت اهلبیت به قلم جواد محدثی
1 - بحارالانوار، ج101، ص98.
2 - صحيفه سجّاديه، دعاى 25.
3 - بخشهايى از مقاله «حسينيّه دل»، از نويسنده.
4 - وسائل الشيعه، ج 3، ص 411، بحارالانوار، ج 98، ص 118 .
5 - بحارالانوار، ج 97، ص 230 .
6 - بحارالانوار، ج 97، ص 228 - 230 .
7 - همان.
8 - همان، ج 63 ، ص 448 .
9 - همان، ج 101، ص 114 .
10 - وسائل الشيعه، ج 10، ص 410، بحارالانوار، ج 98، ص 124 و 136 .
11 - بحارالانوار، ج 98، ص 123 .
12 - همان، ص 121 .
13 - از جمله در برنامههاى جنبى «شب شعر عاشورا» كه همه ساله در شيراز برگزار مىشود، مراسم «تربت نوشانى» به افراد جلسه است، شربت زعفران آميخته به تربت را در كام همه حضار به مقدار يك قاشق يا نيم استكان مىريزند، اين برنامه، نقش عجيبى در ايجاد عشق و علاقه به امام حسين(ع) و تغيير حالتِ روحى افراد دارد.
14 - سفينة البحار (چاپ جديد)، ج2، ص17.
15 - مائده: 119، توبه: 100، مجادله: 22، بيّنه: 8.
16 - مائده: 54.
17 - مفاتيح الجنان، ص 350 (زيارت اميرالمؤمنين، زيارت امين اللَّه).
18 - مناقب ابن شهر آشوب، ج1، ص85.
19 - رجال كشى، ج2، ص473 و 381.
20 - همان، ص685.
21 - تفسير عيّاشى، ج2، ص231.
22 - همان.
23 - بحارالانوار، ج 26، ص 124 .
24 - همان، ص 146 .
25 - همان، ج 23، ص 313 .
26 - مريم، آيه 58 .
27 - بحارالانوار، ج 26، ص 224 .
28 - غاشيه، آيه 26 .
29 - بحارالانوار، ج 7، ص 203 .
30 - همان، ج 8 ، ص 41 .
31 - همان.
32 - همان، ج 2، ص 206 .
33 - همان، ج 65 ، ص 43 .
34 - همان، ج 9، ص 112 .
35 - ميزان الحكمه، ج 5، ص 233 .
36 - براى مطالعه متن اين احاديث فراوان مىتوانيد از «المعجم المفهرس» بحارالأنوار، واژه شيعه، بهره بگيريد.
37 - بحارالأنوار، ج23، ص232.
38 - پيامبر اكرم(ص): «اساس الاسلام حبّى و حبّ اهل بيتى»، (كنز العمّال، ج12، ص105).
امام باقر(ع): «حبّنا اهل البيت نظامُ الدّين»، (امالى شيخ طوسى، ص296).
39 - پيامبر اكرم(ص): «مَنْ احبّنا فقد احبّ اللَّه و من ابغضنا فقد ابغض اللَّه»، (امالى صدوق، ص386)؛ در زيارت جامعه كبيره نيز مىخوانيم: من احبّكم فقد احبّ اللَّه.
40 - پيامبر اكرم(ص): «… من احبّ هولاء فقد احبّنى و من ابغضهم فقد ابغضنى»، (تاريخ دمشق «ترجمة الامام الحسين»، ص91).
41 - امام باقر(ع): «انّى لأعَلَم انّ هذا الحبَّ الّذى تحبّونا ليسَ بشىء صَنعْتُموه ولكنّ اللَّه صنعه»، (المحاسن، ج1، ص246).
42 - امام صادق(ع): «حبّنا اهل البيت افضلُ عبادة»، (المحاسن، ج1، ص247).
43 - امام صادق(ع): «لاتستصغروا مودّتنا، فانّها من الباقيات الصّالحات»، (مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص215).
44 - بحارالأنوار، ج27، ص193.
45 - ميزان الحكمه، ج2، ص237.
46 - بحار الأنوار، ج17، ص13؛ ميزان الحكمه، ج2، ص242.
47 - بحار الأنوار، ج 37، ص335.
48 - همان، ج6، ص 187.
49 - اين آثار و عناوين برگرفته از كتاب «اهل البيت فى الكتاب والسنه» محمدى رىشهرى است.
50 - پيامبر اكرم(ص): «حبّنا اهل البيت يكفّر الذنوب و يُضاعف الحسنات» (ارشاد القلوب، ص253).
51 - امام صادق(ع): «لا يحبّنا عبدٌ حتّى يطهّر اللَّهُ قلبَه» (دعائم الاسلام، ج1، ص73).
52 - امام صادق(ع): «من احبّنا اهل البيت و حقّق حبّنا فى قلبه جَرَتْ ينابيع الحكمة على لسانه» (المحاسن، ج1، ص134).
53 - پيامبر اكرم(ص): «حبّ اهل بيتى و ذرّيتى استكمالُ الدّين» (امالى صدوق، ص161).
54 - پيامبر اكرم(ص): «شفاعتى لأمتى مَن احبّ اهلَ بيتى و هم شيعتى» (تاريخ بغداد، ج2، ص146).
55 - پيامبر اكرم(ص): «اكثركم نوراً يومَ القيامة اكثركم حُبّاً لآل محمّد»، (بشارة المصطفى، ص100).
56 - پيامبر اكرم(ص): «من احبّنا اهل البيت حشره اللَّه تعالى آمناً يومَ القيمة»، (عيون اخبار الرضا، ج2، ص220).
57 - پيامبر اكرم(ص): «اَثْبَتُكم قَدَمَاً عَلى الصّراط اشدّكم حُبّاً لأهل بيتى»، (فضائل الشيعه، ص48).
58 - امام صادق(ع): «واللَّه لايموتُ عبد يحبّ اللَّه و رسولَه و يتولّى الأئمّة(ع) فَتمسَّهُ النار»، (رجال نجاشى، ج1، ص138).
59 - پيامبر اكرم(ص): «مَن احبّنا اهل البيت فى اللَّه حُشر معنا و اَدْخَلْناهُ مَعَنا الجَنّة»، (كفاية الأثر، ص296).
60 - پيامبر اكرم(ص): «اعلى درجات الجنّة لِمَنْ اَحَبّنا بِقلبه و نَصرنا بلسانه و يَده»، (المحاسن، ج1، ص251).
61 - پيامبر اكرم(ص): «مَن ارادَ اَنْ ينجو مِن عذابِ القبرِ فليُحبَّ اهلَ بيتى… و من اراد دخولَ الجنّة بغير حسابٍ فليحبَّ اهل بيتى فواللَّهِ ما اَحبَّهم اَحدٌ الاّ رَبِحَ الدّنيا والآخرَة»، (مقتل الحسين خوارزمى، ج1، ص59).
62 - بحارالأنوار، ج27، ص78.
63 - بحارالأنوار، ج16، ص356.
64 - همان، ج 23، ص 250 (لا تستصغِرْ مودَّتنا فانّها مِن الباقيات الصالحات).
65 - الغدير، ج2، ص295.
66 - نامش سفيان بن مصعب است. وى از شاعران برجسته شيعه و مورد عنايت اهلبيت بود كه عمده شعر او پيرامون مدح و مرثيه اهل بيت است. در زمان امام صادق(ع) مىزيست. براى آشنايى با چهره او، از جمله ر.ك: ماهنامه كوثر، شماره 24 (اسفند 77) و «سفيان بن مصعب» از: سيد هاشم محمّد.
67 - مستدرك وسائل الشيعه، ج2، ص625.
68 - درباره او ر.ك: ماهنامه كوثر، شماره 20 (آبان 77) و «ابوالأسود الدوئلى فى الميزان» از: محمد المنصور.
69 - بحار الأنوار، ج8، ص 52
صفحات: 1· 2