• خانه 
  • تماس  
  • ورود 

داستان غم انگیز فدک( متن سخرانی مخصوص ایام فاطمیه)

24 فروردین 1391 توسط خدادادی

آن دو بزرگوار، اسلحه‏ي لازم را برداشتند و اسبهاي خود را آماده کردند و در تاريکي شب از لشکر جدا شدند و از خيبر حرکت کردند تا به سرزمين فدک رسيدند و کنار قلعه‏ي آن آمدند.

فتح يک قلعه توسط دو نفر کاري بود استثنايي و مي‏بايست حساب شده انجام شود، و پشتيباني خداوند که هميشه بدرقه‏ي راه پيامبر صلي الله عليه و آله بود مسير ماجرا را به سوي پيروزي پيش مي‏برد.

مردم فدک که پيگير اخبار فتح خيبر بودند و روز قبل خبر فتح آن قلعه‏ي عظيم را دريافته بودند، از وحشت به قلعه پناه برده و درهاي آن را محکم بسته بودند و شبي سراسر اضطراب را مي‏گذراندند.

در چنين شرايطي که بر داخل قلعه حکمفرما بود، پيامبر صلي الله عليه و آله و اميرالمؤمنين عليه‏السلام به پاي قلعه رسيدند و بصورت عادي هيچ راهي براي نفوذ به قلعه وجود نداشت. از سوي ديگر نبايد افراد داخل قلعه وجود کسي را بيرون قلعه احساس مي‏کردند. تصميم بر آن شد که مخفيانه از ديوار قلعه بالا روند و بر فراز آن با صداي بلند اذان بگويند. در اين صورت اهل قلعه خود را در محاصره ديده و قلعه را فتح شده خواهند پنداشت. آنگاه است که تصميم بر فرار مي‏گيرند و براحتي مي‏توان اقدامي بزرگ را به انجام رساند.

اميرالمؤمنين عليه‏السلام بر کتف پيامبر صلي الله عليه و آله قرار گرفت و سپس حضرت برخاست و او را با خود بلند کرد، و با معجزه‏ي الهي اميرالمؤمنين عليه‏السلام از ديوار قلعه‏ي فدک بالا رفت. آنگاه که بر فراز ديوار قرار گرفت، رو به اهل قلعه اذان گفت و صداي تکبير بلند نمود.

مردم قلعه‏ي فدک که گمان مي‏کردند سربازان مسلمان بر فراز قلعه هستند، فرار کنان رو بسوي درب قلعه نهادند و آنرا باز کردند و از آن خارج شدند تا در زمينهاي بيرون قلعه پراکنده شوند.

اميرالمؤمنين عليه‏السلام از ديوار قلعه پايين آمد و با پيامبر صلي الله عليه و آله که بيرون قلعه منتظر بود در مقابل آنان قرار گرفتند و با آنان درگير شدند و هيجده نفر از بزرگان آنان بدست اميرالمؤمنين عليه‏السلام به قتل رسيدند و در نتيجه بقيه تسليم شدند.

پيامبر صلي الله عليه و آله خود و فرزندان آنان را اسير نمود و غنائم را همراه آنان به مدينه آورد .               فدک، ملک شخصي پيامبر

يهوديان فدک از پيامبر صلي الله عليه و آله درخواست کردند خودشان را آزاد کند و اموال را به تناسب نصف با آنان مصالحه کند. حضرت اين پيشنهاد را قبول کرد و اميرالمؤمنين عليه‏السلام را فرستاد و با ضمانت حفظ خونشان با آنان مصالحه کرد و قرار بر اين شد که «هر کس از اهل فدک مسلمان شود خمس اموال او را بگيرند و هر کس بر دين خود باقي بماند همه‏ي اموالش را بگيرند».

اين قرارداد بين پيامبر صلي الله عليه و آله و يهود فدک به امضاء درآمد و به دست آنان داده شد تا بعنوان هميشه‏ي تاريخ بدان عمل شود.

اين درباره‏ي جان و اموال شخصي آنان بود، و سرزمين فدک بعنوان ملک شخصي پيامبر صلي الله عليه و آله درآمد و قرار شد ساليانه يکصد و بيست هزار دينار (سکه‏ي) طلا بعنوان درآمد فدک ارسال نمايند.

ملک شخصي پيامبر صلي الله عليه و آله شدن فدک بر اساس حکم صريح قرآن است، زيرا اين سرزمين بدون لشکرکشي مسلمانان و بدون کوچکترين دخالت آنان فتح شد. خداوند در قرآن مي‏فرمايد: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلي رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ الْقُري فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبي… فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِکابٍ، وَلکِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلي مَنْ يَشاءُ…» [1] سوره‏ي حشر: آيات- 1.  طبق اين آيه‏ي صريح قرآن سرزمينهايي که بدون لشکرکشي مسلمانان فتح شود، حتي اگر اهل آنجا خودشان بعنوان تسليم نزد پيامبر صلي الله عليه و آله بيايند، اين مناطق و غنائم و اسراي آن ملک

خاص حضرت است، و مسلمانان هيچ حقي در آن نخواهند داشت و حضرت بعنوان اموال شخصي خود هر تصميمي بخواهد مي‏تواند درباره‏ي آنها بگيرد. لذا سرزمين فدک بصورت يکپارچه از آن پيامبر صلي الله عليه و آله شد که مي‏بايست مردم فدک در آن کار مي‏کردند و درآمد آن را به حضرت تسليم مي‏نمودند و فقط اجرت دريافت مي‏کردند.  سند و شاهد بر ملکيت فدک

پيامبر صلي الله عليه و آله ورقه‏اي خواست و اميرالمؤمنين عليه‏السلام را فراخواند و فرمود: «سند فدک را بعنوان بخشوده و اعطايي پيامبر بنويس و ثبت کن». اميرالمؤمنين عليه‏السلام آنرا نوشت، و خود حضرت با ام‏ايمن بر آن شهادت دادند. پيامبر صلي الله عليه و آله در آنجا فرمود: «ام‏ايمن زني از اهل بهشت است». حضرت زهرا عليهاالسلام اين نوشته را تحويل گرفت، و هنگام غصب فدک آنرا عيناً نزد ابوبکر آورد و بعنوان مدرک ارائه فرمود. [1] . بحار الانوار: ج 21 ص 23.

سپس پيامبر صلي الله عليه و آله مردم را در منزل حضرت زهرا عليهاالسلام جمع نمودند و به آنان خبر دادند که فدک از آن فاطمه عليهاالسلام است، و در همانجا از درآمد آن بعنوان اعطايي فاطمه عليهاالسلام بين مردم تقسيم کردند، و بدين صورت تصرف مالکانه‏ي فاطمه عليهاالسلام در فدک را به آنان نشان دادند

بحار الانوار: ج 21 ص 22، 25، ج 19 ص 105، 110، 115، 118، 121، 195.پس از فتح فدک، آيه‏ي «وَآتِ ذَا الْقُرْبي حَقَّهُ» نازل شد، يعني «حق خويشان را به آنان بده». پيامبر صلي الله عليه و آله از جبرئيل پرسيد: منظور چه کساني هستند و اين حق کدام است؟ جبرئيل از طرف خداوند عرضه داشت: «فدک را به فاطمه عطا کن».

پيامبر صلي الله عليه و آله حضرت زهرا عليهاالسلام را فراخواند و فرمود: خداوند فدک را براي پدرت فتح کرد، و چون لشکر اسلام آنجا را فتح نکرده‏اند مخصوص من است و تعلقي به مسلمانان ندارد و هر تصميمي بخواهم درباره‏ي آن مي‏گيرم. دستور خداوند نيز بر عطاي آن به تو نازل شده است. از سوي ديگر مهريه مادرت خديجه بر عهده‏ي پدرت مانده است، و پدرت در قبال مهريه مادرت و به دستور خداوند فدک را به تو عطا مي‏کند. آنرا براي خود و فرزندانت بردار و مالک آن باش.

حضرت زهرا عليهاالسلام عرض کرد: تا شما زنده هستيد من نمي‏خواهم تصرفي در آن داشته باشم. شما بر جان و مال من صاحب اختيار هستيد. پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: ترس آن دارم که نااهلان، تصرف نکردن تو در زمان حياتم را بهانه‏اي قرار دهند و بعد از من آنرا از تو منع کنند. عرض کرد: آنگونه که صلاح مي‏دانيد عمل کنيد. حضرت زهرا عليهاالسلام در سرزمين فدک نماينده‏اي قرار داد و کارمنداني را تحت فرمانش سپرد، که پس از محاسبات لازم و پرداخت مخارج، خالص سود ساليانه را خدمت حضرت زهرا عليهاالسلام تقديم مي‏نمود.

درآمد فدک را ساليانه از هفتاد هزار سکه‏ي طلا تا صد و بيست هزار سکه نوشته‏اند. [1]  هر ساله حضرت به اندازه‏ي قوت خود برمي‏داشت و بقيه را بين فقرا تقسيم مي‏کرد و تا هنگام رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله اين شيوه ادامه داشت [2] ، و چشمان بسياري از نيازمندان منتظر سر رسيدن درآمد فدک بود تا از بخشش فاطمه عليهاالسلام زندگي خود را ساماني بخشند.

ده روز پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله [3]  مأموران ابوبکر به دستور خاص او به فدک رفتند و نماينده‏ي حضرت زهرا عليهاالسلام را از آنجا اخراج کردند و ملک آن را غصب نمودند و درآمد آن را بطور کامل براي مخارج حکومت غاصبانه‏ي خود صرف کردند، و کوچکترين توجهي به سابقه‏ي مفصل امر الهي و عمل پيامبر صلي الله عليه و آله در مورد فدک و سندي که تنظيم شده بود و شاهداني که گواهي دادند و آنچه پيامبر صلي الله عليه و آله در حضور مردم فرموده بود نکردند.

اين تصويري بود از مراحل فتح فدک و اخراج آن از دست يهوديان، و انتقال آن به پيامبر صلي الله عليه و آله و اعطاي فدک توسط آنحضرت به فاطمه عليهاالسلام و آنچه طي چهار سال مالکيت و تصرف حضرت زهرا عليهاالسلام بعنوان دوران شيرين فدک طي شد تا آنگاه که دوران غصب آن فرا رسيد و شيريني گذشته را به کام فاطمه عليهاالسلام و شيعيانش تلخ کردند.

مجمع الزوائد: ج 9 ص 39.

پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله ابوبکر و عمر نزد اميرالمؤمنين عليه‏السلام آمدند و گفتند: درباره‏ي آنچه از پيامبر باقي مانده چه مي‏گوئي؟ فرمود: ما از همه‏ي مردم به پيامبر صلي الله عليه و آله سزاوارتريم. عمر گفت: حتي نسبت به اموالي که در خيبر است؟ فرمود: حتي اموالي که در خيبر است. عمر پرسيد: حتي نسبت به اموالي که در فدک است؟ فرمود: حتي اموالي که در فدک است.

عمر گفت: مگر به قيمت جدا کردن گردنهاي ما با ارّه باشد، که هرگز چنين چيزي نخواهد شد!!!

بحار الانوار: ج 21 ص 23. نوائب الدهور: ج 3 ص 148. عوالم العلوم: ج 11 ص 574.مجمع النورين: ص 137.از اولين برخورد غاصبين درباره‏ي فدک مشخص شد که نقشه‏هاي شومي در سر دارند. به همين جهت، عمر به حضرت زهرا عليهاالسلام گفت: آن نوشته‏اي که مي‏گفتي پدرت پيامبر درباره‏ي فدک برايت نوشته بياور!پس از غصب فدک، اين اولين اقدامي بود که حضرت زهرا عليهاالسلام انجام داد و سند فدک را آورد و به ابوبکر نشان داد و فرمود: اين نوشته‏ي پيامبر صلي الله عليه و آله براي من و فرزندانم است.

اين سند هنگام بخشيدن آن از سوي پيامبر صلي الله عليه و آله به فاطمه عليهاالسلام به امر آنحضرت و به دستخط اميرالمؤمنين عليه‏السلام و به شهادت آنحضرت و ام‏ايمن تنظيم شده بود و متن آن بعنوان «اعطائي پيامبر صلي الله عليه و آله به دخترش فاطمه عليهاالسلام» بود. از آنجا که سند و مدرک را در تمام جهان براي روز اختلاف مي‏نويسند، جا داشت ارائه‏ي اين سند مسئله را فيصله دهد و معلوم کند که اصلاً مسئله‏ي ارث در کار نيست تا نوبت به حديث جعلي «النبي لايورِّث» برسد. اين بخشوده‏ي پدري به دخترش در زمان حيات اوست و چندين سال تصرفات مالکانه بر آن انجام گرفته است. ولي چون بنابر زور بود کوچکترين اعتنايي به سند تنظيم شده به امر پيامبر صلي الله عليه و آله نکردند.

ابوبکر و عمر که بعنوان قدرت حاکم عمل مي‏کردند نه تنها اعتنايي به سند نکردند و سخن باطل خود مبني بر ارث بودن فدک به ضميمه‏ي «النبي لا يورث» را بار ديگر مطرح کردند، بلکه اهانتي عظيم به ساحت قدس پيامبر صلي الله عليه و آله روا داشتند. عمر نوشته‏ي پيامبر صلي الله عليه و آله را از حضرت زهرا عليهاالسلام گرفت و پيش چشم عموم مردم آب دهان بر آن انداخت و آنرا پاره پاره کرد، علناً مخالفت خود را با امر پيامبر صلي الله عليه و آله اعلام نمود.

اکنون که معلوم شد بنابر پذيرفتن سخن حق نيست و آنچه انجام شده و مي‏شود پشتوانه‏اي جز قهر و غلبه و زورگوئي ندارد، نوبت آن بود که حضرت زهرا عليهاالسلام مراحل احتجاج خود را طي کند تا قدرت حاکم کار خود را حق جلوه ندهد. چرا که اگر چنين مي‏شد بايد مي‏گفتيم: «فاطمه عليهاالسلام فدک را بنا حق در تصرف داشت» و اين را دشمن غاصب خوب مي‏فهميد. لذا مبارزه‏ي اصلي بر سر عصمت و پاکي ساحت مقدس فاطمه عليهاالسلام و اثبات لکه‏ي غصب بر پيشاني به چنگ آورندگان فدک آغاز شد و نتايج پر ثمر خود را داد.                                                                                          فدک ارث نيست

حضرت خطاب به ابوبکر فرمود: چرا نماينده‏ي مرا از فدک اخراج نمودي در حاليکه پيامبر صلي الله عليه و آله به امر خداوند آنرا براي من قرار داد. آيا مي‏خواهي زميني را از من بگيري که پيامبر صلي الله عليه و آله از بين غنائمي که مسلمانان در راه آن جنگ نکرده‏اند به من بخشيد؟ آيا پيامبر صلي الله عليه و آله نفرموده است: «فرزندان هرکس بايد بعد رحلت او مورد توجه باشند»؟ تو خوب مي‏داني که تنها يادگار پيامبر صلي الله عليه و آله براي فرزندانش همين است؟ ابوبکر گفت: عايشه و عمر شهادت مي‏دهند که پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده است: «النبي لايورث» يعني «پيامبر ارث نمي‏گذارد».

حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: اين اولين شهادت ناحقي است که به آن شهادت مي‏دهند. من درباره‏ي فدک در اسلام شاهداني دارم. فدک را پيامبر صلي الله عليه و آله به من بخشيده است و من شاهد مي‏آورم. ابوبکر گفت: دليل خود را بياور. حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: آيا در زمان حيات پيامبر صلي الله عليه و آله فدک تحت تصرف من نبود و من محصول آنرا مصرف نمي‏کردم؟ گفت: آري. فرمود: پس چرا درباره‏ي چيزي که در دست من است از من شاهد مي‏خواهي؟ ابوبکر گفت: چون غنيمت مسلمانان است، اگر دليل نياوري امضا نخواهم کرد!

حضرت در حاليکه مردم هم مي‏شنيدند فرمود: آيا مي‏خواهيد دستور و کار پيامبر صلي الله عليه و آله را رد کنيد و درباره‏ي ما حکمي کنيد که درباره‏ي ساير مسلمانان نمي‏کنيد؟ اي حاضرين بشنويد که مرتکب چه عملي مي‏شوند؟ اي ابوبکر و عمر، اگر من اموال مسلمانان را که در دستشان و تحت تصرفشان است ادعا کنم از من دليل مي‏خواهيد يا از مسلمانان؟

عمر با حال غضب گفت: اين غنيمت مسلمانان و زمين آنان است که در دست فاطمه است و محصول آنرا مصرف مي‏کند. اگر بر ادعاي خود دليل آورد که پيامبر از بين مسلمانان فدک را فقط به او بخشيده است- در حاليکه غنيمت و حق مسلمانان بوده!!- در اين باره نظر خواهيم داد.                                                                       عصمت فاطمه دليل کامل

حضرت فرمود: همين مرا بس است! اي مردم شما را قسم مي‏دهم که آيا از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيديد که فرمود: «دخترم سيده‏ي زنان اهل بهشت است»؟ گفتند: آري بخدا قسم، اين را از پيامبر صلي الله عليه و آله شنيديم. فرمود: آيا سيده‏ي زنان اهل بهشت ادعاي باطل مي‏نمايد و آنچه مالکش نيست تصرف مي‏کند؟ چه مي‏گوئيد اگر چهار نفر بر عليه من به کار زشتي شهادت دهند يا دو نفر نسبت سرقت به من دهند؟ آيا سخن آنان را تصديق مي‏کنيد؟ ابوبکر در اينجا سکوت کرد ولي عمر گفت: آري وحد بر تو جاري مي‏کنيم!

حضرت فرمود: دروغ گفتي و پستي خود را ثابت کردي مگر آنکه اقرار کني بر دين محمد صلي الله عليه و آله نيستي. کسي که بر عليه سيده‏ي زنان اهل بهشت شهادتي را بپذيرد يا حدي بر او جاري کند ملعون است و به آنچه خداوند بر محمد صلي الله عليه و آله نازل کرده کافر شده است، زيرا آنانکه «خداوند پليدي‏ها را از آنان برده و آنان را پاکيزه گردانيده» شهادتي بر عليه شان جايز نيست، چرا که معصومند و از هر زشتي و بدي پاکند. اي عمر، درباره‏ي اهل اين آيه (تطهير) به من خبر بده که اگر عده‏اي بر عليه آنان يا يکي از آنان به شرک يا کفر يا کار زشتي شهادت دهند آيا مسلمانان بايد از آنان بيزاري بجويند و آنان را حد بزنند؟ عمر گفت: آري، آنان با ساير مردم يکسانند!!

حضرت فرمود: دروغ گفتي و کافر شدي! آنان با ساير مردم مساوي نيستند چرا که خداوند آنان را معصوم قرار داده و آيه‏اي درباره‏ي عصمت و طهارت آنان نازل کرده و پليدي‏ها را از آنان دور نموده است. هرکس بر عليه آنان سخني را بپذيرد در واقع خدا و رسول را تکذيب کرده است.ابوبکر گفت: اي عمر ترا قسم مي‏دهم که ساکت باشي! فدک بخشوده‏ي پيامبر به استناد قرآن

سپس ابوبکر گفت: (درباره‏ي فدک) دليل بياور.حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: اما فدک، خداوند عزوجل آيه‏اي از قرآن نازل کرد که در آن به پيامبر صلي الله عليه و آله دستور داده بود حق من و فرزندانم را بدهد، آنجا که مي‏فرمايد: «فَآتِ ذَا الْقُرْبي حَقَّهُ»، و من و فرزندانم نزديکترين خلايق به پيامبر صلي الله عليه و آله بوديم و آنحضرت فدک را به من بخشيد. وقتي جبرئيل دنباله‏ي آيه را خواند: «وَ الْمِسْکينَ وَ ابْنَ السَّبيلِ» [1] سوره روم: آيه 38.  ، پيامبر صلي الله عليه و آله سؤال کرد: حق مسکين و ابن سبيل چيست؟ خداوند اين آيه را نازل کرد: «وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْئٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساکينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ» [2] سوره‏ي انفال: آيه‏ي 41. و خمس را به پنج قسمت تقسيم کرد و فرمود: «ما أَفاءَ اللَّهُ عَلي رَسولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُري فَلِلَّهِ وَ لِلرَّسولِ وَ لِذِي الْقُرْبي وَ الْيَتامي وَ الْمَساکينِ وَ ابْنِ السَّبيلِ کَيْ لا يَکُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِياءِ مِنْکُمْ» [3] سوره‏ي حشر: آيه‏ي 7..                                                 مصرف حق ذوي القربي

سپس حضرت زهرا عليهاالسلام فرمودند: آنچه براي خدا است براي پيامبر صلي الله عليه و آله مي‏شود و آنچه براي پيامبر صلي الله عليه و آله است براي ذوي‏القربي مي‏شود و ذوي القربي ما هستيم. خداوند مي‏فرمايد: «قُلْ لا أَسْئَلُکُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبي» [1] سوره‏ي شوري: آيه‏ي 23. .ابوبکر نگاهي به عمر کرد و گفت: تو چه مي‏گوئي؟! عمر گفت: پس يتيمان و مساکين و ابناء السبيل کيانند؟ حضرت فرمود: يتيمان بايد از کساني باشند که به خدا و پيامبر و ذوي‏القربي ايمان داشته باشند. مساکين هم کساني باشند که در دنيا و آخرت با آنان باشند. ابن السبيل هم بايد راه آنان را بپيمايد.عمر گفت: بنابراين خمس و غنيمت همگي براي شما و دوستان و شيعيان شما است؟ حضرت فرمود: فدک را خداوند براي من و فرزندانم قرار داده و براي دوستان و شيعيان ما قرار نداده است، ولي خمس را براي ما و دوستان و شيعيانمان قسمت نموده همانطور که در کتاب خداوند آورده است.

عمر گفت: پس براي مهاجرين و انصار و تابعين چه مي‏ماند؟ فرمود: اگر آنان هم از دوستان و شيعيان ما بودند زکات و صدقاتي که خداوند در قرآن واجب نموده و تقسيم آنرا بيان فرموده به آنان تعلق مي‏گيرد. خداوند عزوجل مي‏فرمايد: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکينِ وَ الْعامِلينَ عَلَيْها وَ الْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَ فِي الرِّقابِ…» [2] سوره توبه: آيه 60                     خدا راضي است اگر چه مردم راضي نباشند

عمر گفت: فدک مخصوص تو باشد و غنيمت براي شما و دوستانتان؟ گمان نمي‏کنم اصحاب محمد به اين راضي باشند!! حضرت فرمود: ولي خداوند عزوجل و پيامبرش بدان راضي هستند. اين اموال را خدا به شرط دوستي و پيروي از او قرار داده نه به شرط دشمني و مخالفت! و هرکس با ما دشمني کند با خدا دشمني کرده، و هرکس با ما مخالفت کند با خداوند مخالفت کرده است، و هرکس با خدا مخالفت کند از جانب حق تعالي مستوجب عذاب اليم و عقاب شديد در دنيا و آخرت است.

عمر گفت: اي دختر محمد! بر ادعاي خود دليل بياور! حضرت فرمود: چطور سخن جابر بن عبداللَّه و جرير بن عبداللَّه را بدون آنکه از آنان دليل بخواهيد قبول کرديد [1] اشاره به ماجراي اموالي است که از بحرين آمده بود و جابر بن عبدالله و جرير بن عبدالله درباره‏ي آنها ادعاي «صفوه» نمودند يعني منتخبي از آن مال را به وصيت پيامبر صلي الله عليه و آله متعلق بخود دانستند. ابوبکر و عمر هم بدون طلب شاهد سخن آنها را قبول کردند و اموال درخواستي را به آنان دادند. به کتاب التعجب کراجکي و بحار الانوار: ج 29 ص  .

در حاليکه دليل من در کتاب خدا است؟

عمر گفت: جابر و جرير چيز کم ارزشي را مي‏خواستند ولي تو مسئله‏ي عظيمي را ادعا مي‏کني که مهاجر و انصار با آن مرتد مي‏شوند!!

حضرت فرمود: مهاجرين به کمک پيامبر صلي الله عليه و آله و اهل بيتش به دين خدا هجرت کردند و انصار هم با ايمان به خدا و رسول و ذوي‏القربي احسان کردند. بنابر اين اگر هجرتي بوده بسوي ما بوده و اگر نصرتي بوده به ما ياري کرده‏اند و تابعين هم بوسيله ما تابع شده‏اند. هرکس هم از دين مرتد مي‏شود به سوي جاهليت بازگشته است.

عمر گفت: اين سخنان باطل را کنار بگذار، شاهداني را حاضر کن که به اين سخن تو (درباره‏ي فدک) شهادت دهند!

شاهدان فاطمه بر ملکيت فدک

حضرت زهرا عليهاالسلام در همان مجلس ماند و کسي را فرستاد تا اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم‏السلام و ام‏ايمن و اسماء بنت عميس (که همسر ابوبکر بود) آمدند و به همه‏ي آنچه حضرت زهرا عليهاالسلام فرموده بود شهادت دادند.

از جمله ام‏ايمن چنين گفت: از پيامبر شنيدم که مي‏فرمود: «فاطمه سيده‏ي زنان اهل بهشت است». آيا کسي که سيده‏ي زنان بهشت است چيزي را که مالک نباشد ادعا مي‏کند؟ من نيز زني از اهل بهشتم و من هم به آنچه از پيامبر صلي الله عليه و آله نشنيده باشم شهادت نمي‏دهم.گفت: اي ام‏ايمن، اين قصه‏ها را کنار بگذار، به چه چيزي شهادت مي‏دهي؟ ام‏ايمن گفت: اي ابوبکر شهادت نخواهم داد تا درباره‏ي آنچه پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده از تو اقرار بگيرم. تو را بخدا قسم مي‏دهم، آيا مي‏داني که پيامبر صلي الله عليه و آله فرموده است: «ام‏ايمن زني از اهل بهشت است»؟ ابوبکر گفت: بلي. ام‏ايمن گفت: اکنون شهادت مي‏دهم که جبرئيل نزد پيامبر صلي الله عليه و آله آمد و گفت: خداوند تعالي مي‏فرمايد: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبي حَقَّهُ»، «به کسي که با تو قرابت دارد حقش را عطا کن». پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: منظور از «ذو القربي» کيست؟ جبرئيل، از پروردگار سؤال کن که اينان کيستند؟ عرض کرد: ذوي القربي فاطمه عليهاالسلام است. پيامبر صلي الله عليه و آله فدک را به امر پروردگار به فاطمه عليهاالسلام داد، و او آنرا تحويل گرفت و قبول کرد. سپس پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: اي ام‏ايمن و اي علي، شاهد باشيد.سپس اميرالمؤمنين و امام حسن و امام حسين عليهم‏السلام و اسماء هم نظير سخن ام‏ايمن درباره‏ي ملکيت فدک شهادت دادند. عمر گفت: «علي همسر اوست، حسن و حسين هم پسران او هستند. ام‏ايمن هم خدمتکار اوست. اسماء بنت عميس هم قبلاً همسر جعفر بن ابي‏طالب بوده و خدمتگزار فاطمه عليهاالسلام هم بوده و به نفع بني‏هاشم شهادت خواهد داد. همه‏ي اين شاهدان براي منفعت خود شهادت مي‏دهند»!! و درباره‏ي ام‏ايمن اضافه کرد که «او زني غير عرب است و با فصاحت نمي‏تواند شهادت بدهد»!! دفاع اميرالمؤمنين از شاهدان

اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: فاطمه عليهاالسلام پاره‏ي تن پيامبر صلي الله عليه و آله است و هرکس او را اذيت کند پيامبر صلي الله عليه و آله را اذيت کرده و هرکس او را تکذيب کند پيامبر را تکذيب کرده است. حسن و حسين هم دو پسران پيامبر صلي الله عليه و آله و دو آقاي جوانان اهل بهشتند و هرکس آنان را تکذيب کند پيامبر را تکذيب کرده است، چرا که اهل بهشت راست گويند. و من آن کسي هستم که پيامبر صلي الله عليه و آله فرمود: «تو از مني و من از توام، و تو در دنيا و آخرت برادر مني. هر که تو را رد کند مرا رد کرده، و هرکس تو را اطاعت کند مرا اطاعت کرده، و هرکس از تو سرپيچي کند از من سرپيچي کرده است». و ام‏ايمن کسي است که پيامبر صلي الله عليه و آله براي او به بهشت شهادت داده است و براي اسماء بنت عميس و نسل او دعا کرده است. عمر گفت: شما همانگونه هستيد که توصيف نموديد ولي شهادت کسي که به نفع خود شهادت مي‏دهد قبول نمي‏شود.                              جهل به احکام قضاوت

حضرت فرمود: اي ابوبکر، درباره‏ي ما حکمي مي‏نمايي برخلاف آنچه درباره‏ي مسلمانان حکم مي‏نمايي؟ گفت: نه! فرمود: اگر در دست مسلمانان چيزي باشد و من درباره‏ي آن ادعايي نمايم از کدام شاهد مي‏طلبي؟ ابوبکر گفت: از تو شاهد مي‏خواهم. فرمود: اگر در دست من چيزي باشد و مسلمين درباره‏ي آن ادعايي کنند از من شاهد مي‏خواهي؟! چرا از فاطمه شاهد مي‏خواهي در حاليکه فدک در دست اوست و در زمان حيات پيامبر و بعد از آن مالک آن بوده است؟ چرا از مسلمين شاهد نمي‏خواهي؟!

ابوبکر ساکت شد، ولي عمر گفت: اين غنيمت مسلمين است و ما با کلام تو نمي‏توانيم مقابله کنيم! اگر شاهدان عادلي آوردي و گرنه اين غنيمت مسلمين است و تو و فاطمه در آن حقي نداريد!! اميرالمؤمنين عليه‏السلام فرمود: اکنون که ما آنطور هستيم که خودتان مي‏شناسيد و منکر نيستيد و در عين حال شهادت ما بنفع خودمان پذيرفته نيست و شهادت پيامبر هم قبول نيست پس انا للَّه و انا اليه راجعون! ما وقتي براي خود ادعائي داريم از ما دليل مي‏خواهيد؟ آيا کسي نيست ما را ياري کند؟ شما بر حکومت خدا و پيامبر صلي الله عليه و آله حمله آورده‏ايد و بدون هيچ دليلي و حجتي آنرا از خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله بخاندان ديگري برده‏ايد. بزودي ظالمان خواهند دانست که به کجا باز مي‏گردند. سپس اميرالمؤمنين عليه‏السلام به حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: بازگرد تا خداوند بين ما حکم کند و هم او بهترين حکم کنندگان است.

حضرت زهرا عليهاالسلام به حال غضب برخاست و فرمود: خدايا! اين دو به حق دختر پيامبرت ظلم کردند. خدايا به شدت اينان را مأخوذ فرما.سپس حضرت زهرا عليهاالسلام محزون و گريان از نزد آنان بيرون آمد.

اميرالمؤمنين عليه‏السلام حضرت زهرا عليهاالسلام را به همراه امام حسن و امام حسين عليهماالسلام تا چهل روز، هر روز سوار بر مرکبي مي‏نمود و به در خانه‏ي مهاجرين و انصار مي‏برد. حضرت زهرا عليهاالسلام به آنان مي‏فرمود: «اي مهاجرين و انصار، خدا را و دختر پيامبرتان را ياري کنيد. شما روزي که با پيامبر صلي الله عليه و آله بيعت کرديد بر سر اين بيعت کرديد که از او و فرزندانش حمايت کنيد و از آنها منع کنيد آنچه از خود و فرزندانتان منع مي‏کنيد. بياييد و به بيعت خود نسبت به پيامبر وفا کنيد». ولي احدي به حضرت جواب مثبت نداد. حضرت به معاذ بن جبل يکي از بنيانگذاران سقيفه رسيد و فرمود: اي معاذ بن جبل، من بعنوان کمک خواهي نزد تو آمده‏ام و تو با پيامبر صلي الله عليه و آله بيعت کردي که او و فرزندانش را ياري کني و آنچه از خود و فرزندانت دفع مي‏کني از آنان نيز دفع کني. اکنون ابوبکر فدک را غصب کرده و نماينده‏ي مرا از آن اخراج نموده است.

معاذ گفت: ديگري هم با من هست؟ فرمود: نه، هيچکس به من پاسخ مثبت نداد. معاذ گفت: کمک من به کجا مي‏رسد؟! حضرت زهرا عليهاالسلام از نزد معاذ بيرون آمد و فرمود: «ديگر با تو سخن نمي‏گويم تا نزد پيامبر صلي الله عليه و آله بروم. بخدا قسم کلمه‏اي با تو حرف نمي‏زنم تا من و تو نزد پيامبر صلي الله عليه و آله جمع شويم».

اميرالمؤمنين عليه‏السلام به حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: نزد ابوبکر برو در حاليکه تنها باشد، چرا که از عمر زودتر منفعل مي‏شود. نزد او برو و چنين بگو: ادعاي مقام پدرم و خلافت او را کرده‏اي و جاي او نشسته‏اي؟ اگر فدک ملک تو هم بود و من از تو مي‏خواستم که آنرا به من ببخشي بر تو واجب بود آنرا به من بدهي.

حضرت زهرا عليهاالسلام نزد ابوبکر آمد و اين مطالب را به او فرمود.                 نوشتن سند براي ارجاع فدک

ابوبکر گفت: «راست مي‏گويي». سپس ورقه‏اي خواست و بر آن نوشته‏اي مبني بر بازگرداندن فدک نوشت.

حضرت زهرا عليهاالسلام نوشته را برداشت و از نزد ابوبکر بيرون آمد.              محو و پاره کردن سند توسط عمر

عمر به آنحضرت رسيد و گفت: اي دختر محمد، اين نوشته‏اي که همراه توست چيست؟ فرمود: نوشته‏اي است که ابوبکر براي برگرداندن فدک برايم نوشته است. گفت: آنرا به من بده. ولي حضرت ابا کرد و آن را نداد.

در اينجا عمر براي گرفتن کاغذ جسارتي عظيم به حضرت زهرا عليهاالسلام نمود که قلم در اداي آن گريان و زبان از گفتن آن شرمنده است. .

به قيمت اهانت به ساحت اقدس بانوي جهان، عمر نوشته را از آنحضرت گرفت و ابتدا با آب دهان نوشته‏ي آنرا محو کرد و سپس آنرا پاره نمود. [2] بحار الانوار: ج 29 ص 192.  .                                              عصمت سند صدق فاطمه

اميرالمؤمنين عليه‏السلام به ابوبکر فرمود: اي ابوبکر، قرآن را قبول داري؟ گفت: آري. فرمود: درباره‏ي اين آيه به من خبر ده که مي‏فرمايد: «اِنَّما يُريدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَکُمْ تَطْهيراً» [1] ، آيا اين آيه درباره‏ي ما نازل شده يا درباره‏ي غير ما؟ گفت: درباره‏ي شما. فرمود: اگر دو نفر از مسلمانان بر عليه فاطمه عليهاالسلام به نسبت زشتي شهادت دهند چه مي‏کني؟ ابوبکر گفت: بر او حد جاري مي‏کنم همانطور که بر زنان مسلمين جاري مي‏کنم.                                                                    کفر منکر عصمت فاطمه

فرمود: در اين صورت نزد خداوند از کافرين خواهي بود. گفت: چرا؟ فرمود: براي آنکه تو شهادت خداوند را بر طهارت او رد کرده‏اي و شهادت مردم را بر عليه او قبول کرده‏اي. خداوند عزوجل به پاکي فاطمه گواهي داده است. اگر تو شهادت خداوند را رد کني و شهادت ديگري را بپذيري نزد خداوند از کافرين هستي. همچنين حکم خدا و رسول را رد کرده‏اي که فدک را براي فاطمه قرار دادند و او در زمان حيات پيامبر صلي الله عليه و آله آن را تصرف کرد. تو سخن خدا و رسول را رد کردي و گفته‏ي يک عرب بياباني که بر پاي خود بول مي‏کرد پذيرفتي و فدک را از او گرفتي و گمان کردي که غنيمت مسلمين است. همانطور که سخنِ ديگرِ پيامبر را رد کردي که فرمود: «ادعا کننده بايد شاهد بياورد و براي مدعي عليه قسم کافي است». تو از مدعي عليه شاهد مي‏خواهي!

صفحات: 1· 2

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

موضوعات: ریحانه النبی لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

مدرسه علمیه کوثر زرندیه

یا الله یا رحمن یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک
  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • اثبات ولايت امام علي (ع)
  • اخبار
    • حوزه
    • سیاسی
    • فرهنگی
  • اخلاقی
  • اطلاعات عمومی
  • اللهم عجل لولیک الفرج
  • امام خامنه ای
  • داستان وشعر
  • دخترانه
  • درد دل
  • دشمن شناسی
  • ریحانه النبی
  • شهدا را یاد کنید حتی با یک صلوات
  • عرفان های نو ظهور
  • عقاید
  • قرآن نسخه ای شفا بخش
  • مذهبی
  • مشاوره ازدواج وخانواده
  • مطالب طنز
  • مناسبت ها
  • مهدویت
  • پزشکی
  • پژوهشي
  • گل گفته ها
  • گنجینه های نور

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار وبلاگ

  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس