***آمدیم ،نبودید،رفتیم***
می دونم که هستی
اما همیشه ازجمکران که برمی گردم
دلم می خواد روی در بنویسم
آمدیم
نبودید
رفتیم
التماس دعای فرج
می دونم که هستی
اما همیشه ازجمکران که برمی گردم
دلم می خواد روی در بنویسم
آمدیم
نبودید
رفتیم
التماس دعای فرج
می دونم که هستی
اما همیشه ازجمکران که برمی گردم
دلم می خواد روی در بنویسم
آمدیم
نبودید
رفتیم
التماس دعای فرج
ما: رفته بودید سفر ؟؟؟
اونا: آره بابا ما رفته بودیم پاریس نبودی ببینی برج ایفل چقد زیبایی داشت در شب های پاریس وای برج آزادی ایتالیا رو نگووو چرا نمیرین شما اینجاها ؟ … سواحل آنتالیا آدم روحش پر میکشه ….
ما: خوب هر کجای جهان زیبایی خاص خودش رو داره اما من ترجیح میدم برم شلمچه، هویزه ،دهلرن ، فکه ، سوسنگرد و . . .
اونا: اینجاها دیگه کجاست ؟؟ ببینم آب و هواش خوبه ؟ ساحل داره ؟ منظره ای چیزی جای گردشی داره؟ من تا حالا اسمشونو نشنیدم
ما: آره منظره تا دلت بخواد داره از اون صحنه هایی که هر جا بگردی نمیتونی پیداش کنی
اونا:عجب چه مناظری داره یکیشو بگو خوب منم بدونم شایدم یک سفری بریم بگردیم.
ما: اینجایی که من میگم از اون جاهای نیست که بخوای با پاهات بری بلکه باید با قلبت بری اصلا باید پرواز کنی تا بتونی بری، کار هر کسی نیست
اونا: یعنی کوه و صخره اینا داره ؟
ما: نه عزیز اینجاها رویاییه، جای کسانی که رفتند با جونشون رفتند از سرمایه ی حیاتشون سرمایه گذاری کردند تا تونستند خرج سفرشونو در بیارند .
اونا: پس بلیطش گرونه ، نه ؟
ما: آره خیلی ، هر کسی نمیتونه مثل اونا سفر کنه ،سفرش کار آدمای آسمونیه، آدمایی که از تعلقات مادی و فانی دل بردین و دل به زیبایی های همیشه باقی عالم هستی بستن ،آدمایی که ارزشهای معنوی رو کسب کردن و تونستن زندگی کردن رو یاد بگیرن و با معبود خودشون عشق بازی کنند و در این عشق معنای بنده بودن رو بشناسند…
اونا: جاهای جالبی میتونن باشن خوبه یک سفر بریم….
راستی ! راهیان نور ،دوباره آغاز سفر هایش فرا رسید.خوش به حال اونهایی که اولین سفرشونه و خوش به حال اونهایی که درس زندگی گرفتن…
اگه رفتید مارو هم دعا کنید
من رأی نمیدهم زیرا ممکن است در انتخابم اشتباه کنم.آیا این استدلال صحیحی است؟
هر کس که برود رأی بدهد ، چه رأی او صائب باشد و به اصلح رأی داده باشد و چه اشتباه کرده باشد و به غیر اصلح رأی بدهد ، همین اندازه که از روی احساس تکلیف نسبت به آینده پای صندوق برود و رأی بدهد ، این رأی پیش خدای متعال مأجور و موجب ثواب است و این شخص ، علاقه مند به نظام و رهبری است . آنچه که مهم است ، این احساس تکلیف است . همه آحاد ملت ، این احساس تکلیف را باید بکنند.(بیانات مقام معظم رهبری)
توضیح :البته هر کس باید در حد توان خود در باره شخص اصلح تحقیق و پرس وجو کند .
زن نمی دانست که چه بکند؛ خلق و خوی شوهرش از این رو به آن رو شده بود قبل از این می گفت و می خندید، داخل خانه با بچه ها خوش و بش می کرد اما چه اتفاقی افتاده بود که چند ماهی با کوچکترین مسئله عصبانی می شود و سر دیگران داد و فریاد می کند؟
آن مرد مهربان و بذله گو الآن به آدمی ترسناک و عصبی مزاج تبدیل شده است. زن هر چه که به ذهنش می رسید و هر راهی را که می دانست رفت اما دریغ از اینکه چیزی عوض شود.
روزی به ذهنش رسید به نزد راهبی که در کوهستان زندگی می کند برود تا معجونی بگیرد و به خورد شوهرش دهد، شاید چاره ای شود ! از اینرو بود که زن راه سخت و دشوار کوهستان را پیش گرفت و بعد از ساعتها عبور از مسیرهای سخت، خود را به کلبه ی راهب رساند، قصه ی خودش را به او گفت و در انتظار نشست که ببیند چه معجونی را برایش می سازد.
راهب نگاهی به زن کرد و گفت: چاره ی کار تو در یک تار مو از سبیل ببر کوهستان است. ببر کوهستان؟ آن حیوان وحشی؟راهب در پاسخ گفت: بله هر وقت تار مویی از سبیل ببر کوهستان را آوردی چیزی برایت می سازم که شوهرت را درمان کند و زن در حالتی از امید و یاس به خانه برگشت.
نیمه شب از خواب برخاست. غذایی را که آماده کرده بود، برداشت و روانه ی کوهستان شد آن شب خود را به نزدیکی غاری رساند که ببر در آن زندگی می کرد از شدت ترس بدنش می لرزید اما مقاومت کرد. آن شب ببر بیرون نیامد. چندین شب دیگر این عمل را تکرار کرد هر شب چند گام به غار نزدیکتر می شد تا آنکه یک شب ببر وحشی کوهستان غرش کنان از غار بیرون آمد اما فقط ایستاد و به اطراف نگاهی کرد. باز هم زن شبهای متوالی رفت و رفت. هر شبی که می گذشت آن ببر و زن چند گام به هم نزدیکتر می شدند.
این مسئله چهار ماه طول کشید تا اینکه در یکی از آن شبها، ببر که دیگر خیلی نزدیک شده بود و بوی غذا به مشامش می خورد، آرام آرام نزدیکتر شد و شروع به غذا خوردن کرد. زن خیلی خوشحال شد. چندین ماه دیگر اینگونه گذشت.
طوری شده بود که ببر بر سر راه می ایستاد و منتظر آن زن می ماند زن نیز هر گاه به ببر می رسید در حالی که سر او را نوازش می کرد به ملایمت به او غذا می داد، هیچ سرزنش و ملامتی در کار نبود هیچ عیب جویی، ترس و وحشتی در میان نبود و هر شب آن زن با طی راه سخت و دشوار کوهستان برای ببر غذا می برد و در حالی که سر او را در دامن خود می گذاشت، دست نوازش بر مویش می کشید چند ماه دیگر نیز اینگونه گذشت تا آنکه شبی زن به ملایمت تار مویی از سبیل ببر کند و روانه ی خانه اش شد.
صبح که شد، شادمان به کوهستان نزد آن راهب رفت تار موی سبیل ببر را مقابل او گذاشت و در انتظار نشست. فکر می کنید آن راهب چه کرد؟ نگاهی به اطرافش کرد و آن تار مو را به داخل آتشی انداخت که در کنارش شعله ور بود.
زن، هاج و واج نگاهی کرد در حالی که چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد ماند که چه بگوید. راهب با خونسردی رو به زن کرد و گفت: ”مرد تو از آن ببر کوهستان، بدتر نیست، توئی که توانستی با صبر و حوصله، عشق و محبت خودت را نثار حیوان کوهستان کنی و آن ببر را رام خودت سازی،
در وجود تو نیرویی است که گواهی می دهد توان مهار خشم شوهرت را نیز داری، پس محبت و عشق را به او ببخش و با حوصله و مدارا خشم و عصبانیت را از او دورساز
چه انتظار عجیبی!
توبین منتظران هم عزیزمن چه غریبی!
عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت!
چه کودکانه سپردیم دل به بازی قسمت!
چه بی خیال نشستیم ،چه کوششی چه وفایی!
فقط نشسته وگفتیم “خداکند که بیایی.
اللهم عجل لولیک الفرج
تو را با صاحب زمان صدا ميزنيم اما باورمان آن است كه يتيم زمانه ايم !
تو را گل خوشبوي نرگس ميناميم اما دريغ كه چشم و گوش و دل مان حتي براي ثانيه اي عطر حضورت را
احساس نكرده است!
تو را…فقط با نام هايت ميشناسيم!!!
اي تنها پناه لحظه هاي تنهايي و بي پناهي مان!
ما را ببخش كه هراز گاهي كه درمانده مي شويم و تو را وسيله قرار قرار مي دهيم براي استجابت
دعاهايمان نهايت منتظر بودن مان در اين خلاصه ميشود كه دعا مي كنيم :
“ولا تنسا ذكره و انتظاره و الايمان به وقوه اليقين في ظهوره و الدعا له و الصلوه عليه”
مي بيني اقايم؟
حتي براي به ياد داشتنت هم بايد دعا كنيم بايد دعا كنيم تا به تو ايمان بياوريم!!
شرمنده ايم كه بايد بگوييم :
تو را گم كرده ايم !
و البته تنها افتخارمان همين است كه گمشده ي كوي يوسف زهرايي!اين بار يوسفي گم نگشته پس برايمان
دعا كن تا براي فرج خودمان دعا كنيم!
تا بدانيم بر سر سفره اي كه مدتهاست ريزه خوار انيم هنوز صاحب خانه نيامده است !
تا بفهميم از بي گناهي ما نيست كه بلايي نمي ايد .گناه ما اين است كه “و ما كان الله ليعذبهم و انت فيهم"را
فراموش كرده ايم.
مولاي من!
دعا كن تو را با وجود تمام بد عهدي هايمان صدا بزنيم و مقيم كوي انتظارت شويم كه تو بر ما از خودمان
مشتاق تري!
(زینب شرافت)
اللهم عجل لولیک الفرج
غنچه ای مغرور بودم
وقتی گل شدم بیشتر به خود می نازیدم.
صاحبخانه یک رقیب روبه رویم قرار داد :
از حسادت پژمرده شدم .
ولی هر وقت گلبرگی از من می افتاد یکی از گلبرگهای او نیز به نشانه ی رفاقت می افتاد.
تا بالاخره هر دو به یک گلبرگ رسیدیم.
صاحبخانه آئینه را از مقابلم برداشت و من نتوانستم مردن خود را ببینم…./
همیشه شاد شاد باشیییید و از رذایل اخلاقی بدور
شورای نگهبان نتایج رسیدگی به شکایت کاندیداهای ردصلاحیت شده را در حالی اعلام خواهد کرد که کماکان بررسی صلاحیت نامزدها در شورای نگهبان ادامه دارد.
به گزارش خبرگزاری فارس، نتایج قطعی رسیدگی به شکایات ثبت نام کنندگان رد صلاحیت شده کاندیداتوری انتخابات مجلس نهم، سهشنبه دوم اسفند به وزارت کشور اعلام میشود.
تاکنون 3400 نامزد انتخابات مجلس نهم در مراحل رسیدگی به صلاحیت کاندیداها، تائید صلاحیت شدهاند که پیشبینی میشود در مرحله نهایی رسیدگی به شکایت نامزدهای رد صلاحیت شده که واپسین روز بررسی در شورای نگهبان را سپری میکند، این آمار افزایش یابد.
به گزارش فارس، کماکان بررسی شکایات نامزدهای رد صلاحیت در شورای نگهبان ادامه دارد.
سلامت نیوز : لیمو ترش سرشار از ویتامین C و پتاسیم است.
از بیماری اسکوربوت جلوگیری می کند.
لیمو ترش، سرگیجه را رفع می کند و اگر لیمو ترش با کمی عسل مصرف شود موجب آرامش می شود و دلشوره را برطرف می کند.
قندها، پلی ساکارید، اسید های عالی، چربی، کاراتنوئیدها، ویتامین هایB3 ، B2 ،A1 ، B مواد معدنی ، فلانوئیدها، لیمونوئید ها و اسانس از ترکیبات موجود در آب لیمو است.
لیمو ترش از خونریزی جلوگیری می کند، موجب افزایش مقاومت بدن می شود و ضمن اینکه از عفونت ها جلوگیری می کند و آنتی اکسیدان قوی دارد.